کفشهایت جفت میآیند و تنها میروند
گریهای دارد قدمهاشان، به غوغا میروند
آنچنان از رفتنت آشفته و ناراحتند
پوستین را پس زده، با جامة پا میروند
اینطرف آرامش است و آنطرف آشفتگی
خوب میدانند از اینجا به آنجا میروند
مثل دستانت که دستان مرا فهمیدهاند
کفشهایت عاشقم هستند اما میروند
میروند اما مدام این پا و آن پا میکنند
آه! میآیند اینها عاقبت یا میروند؟
کفشهایت با خیال کفشهایی صورتی
از زمین پر میکشند و تا ثریا میروند
نقد:
«کفشهایت جفت میآیند و تنها میروند»؛ وقتی مصراع نخست از مطلع این غزل را خواندم ذوقزده شدم؛ کفشهایی که جفت آمدهاند و جداگانه و تکتک برمیگردند، چیزی که در عالم واقعیت امکانپذیر نیست و شاعر با خیالپردازی ماهرانهای آن را به تصویر کشیده است اما مصراع دوم، هیچ حرف تازهای ندارد و شاعر از لحاظ پردازش معنا دچار مشکل شده، از لحاظ ساختاری نیز انگار هیچ چیز سر جای خودش نیست و ای کاش شاعر در سرودن این مصراع به اندازة مصراع اول، وسواس به خرج میداد. هرچند بر کل شعر، فضای یکدستی حاکم است؛ روایت یک جفت کفش ساده که از دریچة نگاه شاعری جوان با آن روبهرو هستیم. شعر، محور و ارتباط عمودی دارد
و هر یک از اجزای آن در ادامة جزء قبلی و مقدمة جزء بعدی هستند و انصافاً محور عمودی تا پایان شعر مستحکم است اما در عوض، ارتباط افقی در بعضی از ابیات ضعیف است و شاعر نتوانسته آنطور که باید، رابطهای عاطفی و صمیمی بین دو مصراع برقرار کند که مصداق آن بیشتر در ابیات آغازین غزل نمایان است.
در بیت «آنچنان از رفتنت آشفته و ناراحتند/پوستین را پس زده، با جامة پا میروند» در مصراع نخست، غم حاصل از دوری به خوبی با آشفتگی کفشها بیان شده است اما در مصراع دوم، به کار بردن واژههایی چون «پوستین و جامه» به فضای امروزی شعر لطمه زده است، به طوری که درک معنای آن را نیز برای مخاطب دشوار میسازد. تا پیش از این، شاعر به دور از پیچیدگی های زبانی در فضایی صمیمی قدم گذاشته بود.
به طور کلی نمی توان از بابت قوانین شعری به شاعر ایراد گرفت، افزون بر اینکه شعر در یکی از اوزان رایج و دوستداشتنی سروده شده است و با ردیف و قافیهای ساده و سالم به پایان میرسد. نکتة قابل توجه این است که خانم میرفیضی میتوانست با انتخاب چنین مضمونی، با نگاهی عمیقتر به این موضوع بنگرد و در این عرصه، جولان بیشتری دهد تا به کشف اتفاقات بکر و تازهتری دست پیدا کند.