دنیا خرابهایست از او بریدهام
عمری به دور خود دیوار چیدهام
این خانه بیدر است، ای دل! چه کردهای؟
بی نقشه پیلهای دورم کشیدهام
معمار نابلد بر هم نهاده خشت
این خانه را از او سنگین خریدهام
مثل درخت تر، شوق هرس به سر
دارم ولی تبر... طعمش چشیدهام
تا آمدم به خود، دنیا خرابهایست
خود را به زیر این آوار دیدهام
نقد:
خانم احمدی در این شعر توانسته است روایتی از نگاه خود را به زیستن در دنیایی که به نظر او خرابهای بیش نیست، ارائه دهد؛ این روایت، روایتی است تلخ و سعی سراینده بر آن است با امکاناتی که نمادها در اختیار او قرار دادهاند، بر اثرگذاری شعر خود بیفزاید. باید در یک کلام گفت که تا حدّی موفّق بوده است. نکاتی به نظر نگارنده میرسد که بد نیست با شاعر در میان گذاشته شود.
نخست اینکه در این غزل پنجبیتی، چهار بیت در فضای خانه و ویرانه و سنگ و خشت سیر میکند و تنها بیت چهارم است که از این فضا بیرون میزند. به نظر میرسد یا باید ابیات غزل بیشتر میشد و این رفتوآمدهای تصویری به تبع آن، افزایش مییافت، و یا اینکه این بیت هم از فضای کلّی غزل، گسست پیدا نمیکرد. این موضوع در سطح مفردات هم در مورد کلمة «پیله» در بیت دوم کاملاً حس میشود، پیله در این بیت نه پشتیبان واژگانی دارد و نه خود پشتیبانی است برای واژگان آتی، و ظهور آن در بیتی که واژگانی از جنس و لون دیگر دارد غریب مینماید. ضمناً در این بیت یعنی بیت دوم، به نظر میرسد ضمیر «م» در «دورم» باید با ضمیر مشترک «خود» ترکیب شود و حدّاقل اگر نگوییم استعمال «دورم» در اینجا غلط است، دست کم این است که به لحاظ فصاحت کلام، «دور خود» یا «دور خودم» صحیحتر باشد.
نکتة پایانی هم اینکه مطلع در این غزل، مطلع نسبتاً خوبی است و پیام کلّی شعر با نوعی براعت استهلال منتقل میکند امّا مقطع این غزل چندان چشمگیر نیست و گویا شاعر عجله داشته است که غزل را جمعبندی کند. شاید مفهومی شبیه مفهوم مصراع چهارم (البتّه نه با همین کلمات و ترکیبات و تصاویر) برای اتمام چنین فضایی مناسبتر میبود.