نقد مکتوب شعر مرضیه احمدی
شاعر: مرضیه احمدی
26 آبان 1396
12:26 |
0 نظر |
1921 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
من
از حلبچه آغاز میشوم
شین
میم
ر
در سرم دشتی است که تیر میکشد
و پازل دستهایی
که بوی مضرب پنج میدهد
اروند قلب من است
که بوی زخم ماهی گرفتهام
به دستمال نمدار هر صبح روی پیشانیام
به گونههای سرخ تو و شرجی دزفول قسم
به انگشتهایی که در آخرین سفر
جا ماند
نزدیک است
حواس پلکهای مرا پرت کنی
بهانه دست پاهایم نده
تنها همین از رفتنم جا مانده است
نقد:
دغدغههای ارزشمند شاعر در ارتباط با دفاع مقدّس، در قالب شعری سپید عرضه شده است. هر شاعری باید دقّت داشته باشد که اگرچه رعایت تناسبها، اصلی مهمّ و اساسی در شعر است امّا همة شعر نیست. شعر خانم احمدی پر است از عناصر مرتبط با جبهه و جنگ و آثار و عوامل آنها و کمتر سطری است که در آن نکتهای شاعرانه نهفته نباشد. مشکل اساسی در این شعر آنجاست که شاعر هیچ فرصتی را برای تنفّس و هضم مطالب پیچیدة خود در اختیار مخاطب قرار نداده است و خواننده در معرض رگباری از تصاویری و اصطلاحات، مجالی برای تفکرّ و درک مطالب نمییابد.
گذشته از این معضل ساختاری، باید گفت شاعر تصوّرات و تصویرهایی در ذهن داشته است که برای خود او عینی و ملموس بودهاند امّا مخاطب به عنوان فردی بیرون از شعر، نمیتواند فاصلة فهم خود تا شعر را به خوبی پر کند و ممکن است از یک سطری به بعد، شعر را رها میکند.
همة اینها که گفته شد نمیتواند منکر شاعری و قریحة سرشار خانم احمدی شود و فقط نکاتی بود برای تمرین و ممارست بیشتر و جدّیتر. به عبارت بهتر، تکنیکهای این شعر به جای خود خوب و جاافتادهاند امّا تاکتیکی که به آنها نظم ببخشد و شعر را از رکود خارج کند کمتر ملاحظه میشود؛ تاکتیکی که با مطالعه و تمرین بیشتر، قابل دستیابی است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.