پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

نقد مکتوب شعر جواد چراغی

شاعر: جواد چراغی

27 آبان 1396 22:06 | 0 نظر | 3570 بازدید | امتیاز: 4.33 با 12 رای
نقد مکتوب شعر جواد چراغی

می‌خورد حنجره را بغض گلوگیرشده
نی به حرف آمده، گل داده ولی دیر شده
تن تو کشور بی‌مرزِ پر از چشمه و کوه 
آرش قصّه منم، پس که کمانگیر شده؟ 
به توافق نرسیدیم سر نان ما نیز
هر دو از خون جگر خوردن هم سیرشده
صلح من با تو به صلح دو اسیری مانَد 
که تنیده تنشان بر هم و زنجیر شده
عشق مانند بغل کردن آدم‌برفی‌ست
که ندانی چه کنی با تن تبخیرشده
رود! از دست تو دریا چه دل پر دارد 
هرچه خشکیده همان‌قدر نمک‌گیر شده 
آه، آیینه! به سینه زده‌ای سنگِ که را؟
یکدلی باز ولی با تن تکثیرشده

نقد:
وقتی مخاطب حرفه‌ای و آگاه شعر، روبه‌روی چنین آثاری می‌نشیند، حالتی کاملاً دوگانه دارد: از یک سو دل‌نگران لغزش‌هاست و از سوی دیگر، دلگرم به بارقه‌ها. در تک‌تک ابیات این غزل با چنین وضعیتی مواجهیم؛‌ وضعیتی که بیش از آنکه ناامیدکننده باشد، از فرداهای روشن‌تر خبر می‌دهد. البتّه به این شرط که سراینده، به ضعف‌های موجود در اثرش، توجّه و به مرور، آن‌ها را برطرف کند.
مثلاً در بیت اوّل، قافیة «گلوگیرشده» به لحاظ دستوری و منطقی، ساخت چندان درستی نمی‌نماید، به دو دلیل: نخست اینکه ساخت صفت «گلوگیر» کامل است و نیازی به پسوند صفت‌ساز «شده» ندارد. دلیل دیگر اینکه «بغض» همیشه گلوگیر هست، چون اساساً جایش در گلوست. ما برای نشان‌دادن شدّت بغض، مثلاً می‌توانیم بگوییم «بغض سنگین» امّا شدید یا سبک، بغض هرچه باشد، راه گلو را می‌بندد. پس خوب است خصوصاً در قافیه، برخورد طبیعی‌تری با زبان داشته باشیم.
نکتة دیگر اینکه وجود ارتباط افقی بین مصراع‌ها در هر بیت از لوازم غزل کلاسیک است و این ارتباط باید برای مخاطب، قابل کشف باشد. آیا در بیت اوّل مخاطب می‌تواند بدون مشکل، به ارتباط بین دو مصراع پی ببرد؟ گاهی مضمونی که به ذهن سراینده می‌رسد زیبا و کامل است امّا در ترجمة ذهن به زبان، معلول می‌شود. این فاصلة موجود بین ذهن و زبان را باید با تمرین و مطالعه و ویرایش اثر، برطرف کرد. سراینده باید بتواند خودش را جای مخاطب بگذارد و با دانسته‌های او، سروده‌اش را خوانش کند.
تصاویر و مضامین در بیشتر ابیات، پرانرژی و نسبتاً تازه است و همین ویژگی، به ما می‌گوید که سرایندة این ابیات می‌تواند شاعر باشد و شاعر خوبی هم باشد؛ به همان شروطی که گفته شد. وحدت مضمونی در تصاویر متعدّد، از محسّنات دیگر این غزل است؛ با اینکه نگاه سراینده در جستجوی مضمون‌های رنگارنگ است امّا در طول غزل، به فضاهای متفرّق پرت نمی‌شود. 
ناگفته نماند که در بیت ششم، «چه دل پر دارد» تألیف درستی نیست؛ چرا که می‌دانیم در این ساخت «پر» باید به شکل نکره (پری) نوشته شود، همان‌طور که در طبیعت زبان کاربرد دارد. یکی از وظایف ما این است که زبان معیار را از کاربران آن خوب بشنویم و یاد بگیریم.
در بعضی ابیات، بیان به اندازة مضمون، تازه و توانا نیست، به طوری که به نظر می‌رسد حقّ مضمون ادا نشده است. این کاستی هم به مرور و با تمرین بیشتر و مخاطب‌شناسی کامل‌تر، برطرف خواهد شد. شاعر کلاسیک‌سرا اگر موسیقی زبان فارسی را خوب بشنود، می‌تواند پاره‌های موسیقایی را در خود زبان کشف کند.
بیت آخر می‌تواند در این غزل یک بیت نمونه باشد (اگرچه بیت خوب کم نیست) چراکه تناسبات لفظی و نحوی، مضمون‌پردازی، تصویرپردازی، دکلماسیون طبیعی و... در حدّ مقبولی هستند.

ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.