نقد مکتوب شعر ابوالفضل حسنیان
شاعر: ابوالفضل حسنیان
29 آبان 1396
18:31 |
0 نظر |
1288 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
زنی دعا بکند تا پسر نداشته باشد
پدر دعا بکند دردسر نداشته باشد
و کار بگذرد از کار، کودک آمده باشد
خودش از این همه امّا خبر نداشته باشد
پسر بزرگ شود، با پدر کنار نیاید
پسر دعا بکند که پدر نداشته باشد
پدر دعا بکند لحظة نبرد بیاید
ولی پسر که میآید سپر نداشته باشد
زنی همیشه بگرید میان شعلة آتش
ولی برای خدا خشک و تر نداشته باشد
پدر بشوید شمشیر و دستهای خودش را
پسر به خون خودش مانده، سر نداشته باشد
زنی بسوزد و دیگر پسر نداشته باشد
و مرد هیچ خیالی به سر نداشته باشد
□
دعا کنند زنان تا پسر نداشته باشند
دعا کنند و دعاشان اثر نداشته باشد
نقد:
برخی از منتقدان معتقدند شعر اصیل، نااندیشه سروده میشود، یعنی شاعر در هنگام غلیان احساسش، در حالی قلم به دست میشود که نمیداند در مورد چه چیزی میخواهد بنویسد. شاید این نظریه کمی اغراقآمیز باشد و یا دست کم در مورد همة شعرهای موفّق و مجموعة کلّی آثار شاعران بنام صادق نباشد امّا شکّی نیست شعرهایی که نتیجة تأثیر محیط و شرایط بر روح شاعرند، نقاط اشتراک بیشتری با مخاطب پیدا میکنند. زیرا هرچه این فضا واقعیتر و به تجربه نزدیکتر باشد، ضریب کشف آن لحظة مشترک بین شاعر و مخاطب بالاتر میرود. به عبارت دیگر، فضایی که شاعر آن را زیسته است احتمال تجربة بیشتری در طیف مخاطبان خود دارد.
با این همه باید گفت وجه مهمّی از کار شاعر از لحظة اتمام سرودن شعر آغاز میشود. در حقیقت اینجاست که شاعر باید شعر سرودهشده را از دید مخاطب و منتقدی جدّی ببیند و فراز و فرودهای آن را به چالش بکشد.
یکی از نخستین نکاتی که باید به آن توجّه شود جریان عمودی شعر است. به اعتقاد نگارنده، روایت عمودی شعر، چیزی فراتر از جریان داشتن اتّفاق یا صرفاً وجود داستان در شعر است. منظور اصلی ادبا از ارتباط عمودی در شعر، لزوماً ایجاد ارتباط برجستة معنایی و حتّی لفظی در شعر نیست؛ پس ایجاد روایت در شعر به معنای برقراری ارتباط عمودی در شعر نیست و اگرچه یکی از ویژگیهای شعر موفّق، حفظ روایت در محورهای عمودی و افقی است امّا باید دانست توجّه افراطی به محور عمودی، غفلت از محور افقی کلام را به دنبال خواهد داشت. صرف نظر از این نکتة مهمّ و کلیدی، باید دید شاعری که صرفاً در شعرش ذکر روایتی را هدف گرفته است، نهایتاً در پی انتقال چه نکتهای است. بیگمان خوانندة آگاه با تامّلی در مثنوی معنوی مولانا، از لایههای رویین کلام میگذرد و حقیقت این است که این هنر مولاناست که هم خواننده را از لذّت خوانش داستانی جاریشده در متن مثنویهایش بهرهمند میکند و هم نتیجهای را که میخواسته در قالب تمثیل به او منتقل میسازد. با این توصیف، هدف اصلی شاعرانی مثل مولانا تنها ذکر داستان و نقل روایت نیست و اگر تمام هنر و رسالت اشعاری از این دست به روایت منظوم محدود بود، امروزه این همه در مورد آنها بحث و گفتگو نمیشد.
خوانندة هر شعری حق دارد بعد از خواندن آن، نتیجه و حاصلی را طلب کند. حالا سؤال اینجاست آیا خوانندة غزل مذکور با خواندن شعر او به نتیجة مطلوب و فضایی روشن و شفّاف میرسد؟ آیا خواننده بعد از مرور این شعر میتواند در خصوص مقصود و انگیزة شاعر از سرودن این شعر سخنی بگوید؟ احتمالاً آقای حسنیان تنها به روایت نظر داشته است و فارغ شدن از دیگر ملزومات و ابزار بیان مؤثّر، کار را به جایی رسانده که خواننده در پایان شعر به هیچ سرمنزلی نمیرسد. بیگمان شاعر در پسزمینة تکتک کلمات به کار رفته در این غزل، معنایی را مدّ نظر داشته است امّا نکته اینجاست که آیا وی در انتقال آنچه میخواسته بگوید موفّق بوده است؟ در پسزمینة روایت فوق، نزدیکترین داستان اسطورهای را که میتوانیم متصوّر شویم داستان رستم و سهراب است که نهایتاً با این شعر هیچ ارتباطی پیدا نمیکند. روایت دیگری نیز سراغ نداریم که فصل مشترک داشتههای ذهنی ما با شاعر به شمار بیاید. در این موقعیت، خواستة غیر معقولی نیست اگر از شاعر بخواهیم از روایت داستان نوین خود، هدفی را دنبال کرده و ما را به آن رهنمون سازد.
در بیت اوّل مادر و پدر چه چیزی را آرزو میکنند؟ مادر خواسته تا پسر نداشته باشد و دعای پدر نیز از زاویهای دیگر نشان دهندة آرزوی پدر بر بیدختری است؛ چه آنکه در گذشته بسیاری- به غلط- دختر را مایة دردسر میدانستهاند. در بیت دوم مشخص میشود که فرزند پسر است اما مشخّص نیست چرا پدر –که به نحوی دعایش برآورده شده است- با فرزند خود دچار تضاد شده و این تضاد تا آنجا پیش رفته که مرگ یگدیگر را آرزومندند. بیت پنجم تکّهای جدا از روایت شعر است و بدون این بیت نیز ارتباط عمودی مدّ نظر شاعر منقطع نمیَشد. دنبالة روایت را میتوان همینگونه بررسی کرد امّا محصول این گفتار و بررسی بیغرض به نتیجة مطلوبی نخواهد رسید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.