واژه نقد و نقد كردن در گذشته به معناي تعيين عيار سكه طلا و تشخيص سكه واقعي از سكه تقلبی بوده است، اما امروزه در يك مفهوم كلي به معناي قضاوت و ارزيابي درباره اعمال، افكار و آثار ديگران استعمال میشود و آنچه بيشتر از نقد به طور اخص مدنظر است سنجش و ارزشيابي دقيق و علمي درباره آثار و دستاوردهاي علمي نويسندگان، هنرمندان و دانشمندان در تمامي حوزههاي دانش بشري است. به كمك نقد است كه يك اثر اعتبار مييابد و نقاط ضعف و قوت آن عيان میگردد و همین امر موجب اصلاح مداوم الگوهاي دانش بشري ميشود. نقد نيز چون ساير رشتههاي علمي اصول و قواعد خاص خود را دارد؛ اطلاع از اين اصول به همراه تجربه و برخورداري از ذهني پويا و نقاد به ما كمك ميكند تا گزارشي نقادانه و سازنده از يك اثر ارائه دهيم. میتوان گفت نگاه ناقد به يك اثر بايد همچون نگاه كارآگاه به يك صحنه پليسي باشد تا بتواند ارتباط منطقي بين اجزاي يك اثر را كشف و تحليل كند. نقد حمله و دفاع همزمان است؛ حمله به نقاط ضعف و دفاع از نقاط قوت. چه درحمله و چه در دفاع باید وجدان علمي و وجدان انساني حاكم باشد و قلم و شخصيت در وادي غيرعلمي حركت نكند. هر امري را بايد با دلايل بپذيريم يا رد كنيم و وجدان ناقد اقتضايي جز حقيقتگويي ندارد. يك اثر خوب اثری است که هریک از اجزای سازنده آن دارای ارتباط موثری با یکدیگر باشند؛ و هرچه اين ارتباط منطقيتر و منسجم تر باشد ارزش و اعتبار اثر نيز بيشتر است. در نقد یک اثر به دنبال ارتباط بین این چهار عنصر میگردیم: 1- مولف، 2- خواننده، 3- بافت و زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... توليد اثر و 4- متن اثر.
در این یادداشت قصد داریم به بررسی معروفترین قصیده ملمع سعدی با مطلع
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
بپردازیم و ارتباط اجزای سازنده این سروده با یکدیگر را بیابیم. پس محور های این یادداشنت در سه جهت: 1. بررسی شخصیت سعدی 2. شرایط تولید اثر و 3. متن اثر است. به مبحث ویژگی های خواننده از این جهت نپرداخته ایم که سروده ای که با آن مواجهیم فرازمانی ست و مختص مخاطبان خاصی نمی باشد و هر اهل ذوقی را با خود همراه می کند. هر چند گاهی در اثر با واژگان یا توصیفاتی مواجه میشویم که مختص زمان و مکان خاصی است که به آنها در بررسی متن اثر می پردازیم. اقوال متعددی موجود است که اذعان دارند سعدی علیه الرحمة این قصیده را برای امام زمان (عج) سروده است. هرچند گروهی بر اهل تسنن بودن سعدی تصریح داشته اند. در این یادداشت به بررسی بلاغی این قصیده زیبای ملمع پرداخته ایم.
الف) مختصری از زندگی سعدی:
ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) شاعر ونویسنده فارسی زبان ایرانی است. و معروف ترین لقبش شیخ اجل است. او در نظامیه بغداد تحصیل و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. سپس به زادگاه خود، شیراز، برگشت و تا پایان عمر در آنجا زندگی کرد. آرامگاه او در شیراز به سعدیه معروف است. در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی موجود است؛ حتی قدیمیترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او برداشت کردهاند. بیشتر عمر او در زمان حکومت اتابکان فارس در شیراز سپری شده و همزمان با حمله مغول به ایران و سقوط بسیاری از حکومتهای وقت نظیر خوارزمشاهیان و عباسیان بوده است. همچنین در قرن ششم و هفتم هجری تصوف گری در ایران به اوج خود رسیده بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی به وضوح مشاهده می شود. با روی کار آمدن حاکمان سلجوقی و پس از آن ایلخانی، که علاقهای به شعر نداشتند، سرودن مدیحه درآمدی برای شاعران به همراه نداشت و در نتیجه قصیده که قالب متداول مدح در دوران گذشته بود، کمکم اهمیت خود را از دست داد.[i] و از آنجا که غزل قالب مناسبی برای بیان مضامین عارفانه و عاشقانه است، شاعران غزلسرا ظهور کردند و پایههای غزل استوارتر شد.
از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن سبک عراقی در ادبیات فارسی است. رواج سبک عراقی به اواخرقرن ششم هجری و روی کار آمدن سلجوقیان بازمیگردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به عراق عجم شهرت داشت. این روند مهاجرت با هجوم مغول به ایران سرعت و شدت بیشتری گرفت. با انتقال کانونهای تأثیرگذار برزبان فارسی به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینه بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به سبک خراسانی مشهور بود) پدید آمد.[ii] در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، بسامد استفاده از واژهها و ترکیبهای عربی در شعر و نثر فارسی بیشتر شد و نثر فنی متکلفانه رواج پیدا کرد. در قرن ششم، غلبه زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسیزبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی مینوشتند، آن را با کلمهها و ترکیبهای عربی میآمیختند؛ بهطوریکه آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات قرآنی است.
بیشتر سعدیپژوهان بر این باورند که سعدی تحت تأثیر آموزههای مذهب شافعی و اشعری است. در مقابل، نشانههایی از ارادت او به اهل بیت پیامبر (ص) مشاهده میشود.
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشتهاست؛ بهطوریکه شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدتها در مدرسهها ومکتبخانهها بهعنوان منبع آموزش زبان و ادبیات فارسی تدریس میشده و بسیاری از ضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شدهاست. او بر خلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، به سادهنویسی و ایجاز در نوشتار پرداخت و توانست _حتی در زمان حیاتش _ شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی اصطلاحاً سهل ممتنع است و در آنها نکتهسنجی و طنز آشکار یا پنهان وجود دارد.
آثار وی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان به نظم و نثر، بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات، گردآوری شدهاست. علاوه بر این، او آثاری در سایر قالبهای ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیعبند و تکبیت به زبان فارسی و عربی نیز دارد.
ب) متن قصیده به همراه ترجمه:
سَل المَصانِعَ رَکباً تَهـیـمُ فی الفَلواتِ/ از آب انبارها حال و احوال سواران تشنه و سرگردان در دشت ها را بپرس.
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
شبم به روی تو روزست و دیده ام به تو روشن
وَ اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشـیّــتی و غـداتی/ اگر از نزد من بروی روز و شبم تفاوتی نمی کند (مساوی است).
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضی الزمانُ وَ قلبی یَقول أنکَ آتٍ / زمان (بسیار) گذشته است ولی دلم می گوید که تو خواهی آمد.
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
وَ قد تُفَـتّــَشُ عَینُ الحیوةِ فی الظلماتِ / که همانا چشمه حیات در تاریکی ها یافت می شود (تفتّش: فعل مجهول بر وزن تُفعَّلُ از باب تفعیل)
فــَکــَم تُمرِّرُ عَیشی وَ أنتَ حامِلُ شَهد ٍ/ چقدر زندگی مرا تلخ می کنی حال آنکه تو صاحب شهد (شیرین) هستی.
جواب تلخ بعید است از آن دهان نباتی
نه پنج روزه عمرست عشق روی تو ما را
وَجَدتَ رائحةَ الوُدِّ إن شَمَمتَ رُفاتی / بوی دوستی را از خاک من استشمام خواهی کرد اگر آن را ببویی.
وَصَفتُ کلَّ ملیح ٍ کما یُحِبّ و یَرضی / هر روی نمکین را آنگونه که دوست داشت و می پسندید وصف کردم (تحب و ترضی نیز در برخی نسخ ها ذکر شده است: دوست داری و می پسندی)
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
اخافُ منکَ وَ ارجُوا و استغیثُ و ادنو/ از تو می ترسم و به تو امید دارم؛ از تو کمک میخواهم و به تو نزدیکی می جویم.
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
زچشم دوست فتادم به کامه دل دشمن
احِـبّـتی هَجَرونی کما تَشاء عَداتی / دوستان من از من دور افتاده اند همان طور که دشمنان من می پسندند.
فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد
و ان شَکـَوتُ الی الطیر ِنُحنَ فِی الوکرات / اگر به پرندگان شکایت ببرم، در لانه های خود ناله سر خواهند کرد (نُحنَ؛ فعل ماضی بر وزن قـُـلنَ : نوحه کردند)
این قصیده اصطلاحا ملمع است. ملمع اسم مفعول از باب تفعیل است. (مُ لَ مَّ) [ ع . ] درلغت به این معانی اطلاق دارد. 1 -روشن کرده و درخشان . 2 - رنگارنگ . 3 - پارچة دارای رنگ های مختلف . 4 - جانوری که پوست بدنش دارای لکه ها و خال هایی غیر از رنگ اصلی باشد. 5 - شعری که در آن یک مصرع عربی و یک مصرع فارسی و یا یک بیت عربی و یک بیت فارسی ست. به طور کلی به شعری که دو زبانه _ به اصطلاح ذولسانین _ باشد ملمع میگویند. در ادامه به نقد و بررسی بلاغی این قصیده میپردازیم.[1]
ج) نقد و بررسی بیت به بیت
سَل المَصانِعَ رَکباً تَهـیـمُ فی الفَلواتِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
در بیت اول با یک استفهام انکاری مواجه ایم. « تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟» در حقیقت یعنی تو قدر آب ندانی که در کنار فراتی. در این بیت واژگان آب، فرات و مصانع در مصرع اول بایکدیگر تناسب (مراعات نظیر) دارند. همچنین به نظر میرسد واژه آب مجازا استعمال شده و به معنای محبوب است.
شبم به روی تو روزست و دیده ام به تو روشن
وَ اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشـیّــتی و غـداتی
در بیت دوم؛ در مصرع نخست با اغراق مواجهیم. در حقیقت در بیان زیبایی و درخشندگی چهره معشوق به حدی اغراق شده که با خورشید برابری کند و به واسطه درخشش چهره معشوق شب شاعر روز باشد. در مصرع دوم نیز شاعر از بیان دو واژه عشیتی و عداتی، اراده کل کرده و منظور تمام زمان هاست.
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضی الزمانُ وَ قلبی یَقول أنکَ آتٍ
در بیت سوم در ترکیب قلبی یقول از آرایه تشخیص استفاده شده است. همچنین بین قلب، امید و انتظار شبکه معنایی وجود دارد. اکثر منتقدین و ادبا بر اساس همین بیت از این قصیده معتقدند که مخاطب این شعر حضرت بقه الله عج است.
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی
در بیت چهارم در مصرع نخست اغراق وجود دارد و مصرع دوم خبر طلبی است. همچنین در مصرع دوم دو تلمیح وجود دارد؛ لفظ گل به داستان حضرت آدم و آب حیات به داستان حضرت خضر اشاره کرده است.
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
وَ قد تُفَـتّــَشُ عَینُ الحیوةِ فی الظلماتِ
در بیت پنجم در مصرع نخست ترکیب صبح روی تو، اضافه تشبیهی است و در اطلاح تشبیه بلیغ اضافی نام دارد. مصرع دوم نیز به داستان خضر و چشمه حیات تلمیح دارد.
فــَکــَم تُمرِّرُ عَیشی وَ أنتَ حامِلُ شَهد ٍ
جواب تلخ بعید است از آن دهان نباتی
در بیت ششم بین دو لفظ تمرر و شهد تضاد وجود دارد. همچنین میتوان گفت بین دهان، تلخ و شیرین شبکه معنایی وجود دارد. همچنین در برخی نسخ به جای لفظ بعید، بدیع نقل شده است. در آن صورت اگرچه میتوان برداشت کرد که شاعر قصد آشنایی زدایی و ساختار شکنی داشته و میتوان مفهوم و معنایی برای آن متصور شد، ولی با ساختار و شاکله کلی بیت همخوانی ندارد و پذیرفته نیست و لفظ بعید پسندیده تر است.
نه پنج روزه عمرست عشق روی تو ما را
وَجَدتَ رائحةَ الوُدِّ إن شَمَمتَ رُفاتی
در بیت هفتم پنج روز دنیا، کنایه از فرصت اندک است. در مصرع دوم نیز آرایه اغراق دیده می شود. همچنین میتوان در این بیت آرایه توزیع(هم آوایی) را نیز مشاهده کرد ولی این آرایه آنچنان مشهور و قابل رویت نیست.
وَصَفتُ کلَّ ملیح ٍ کما یُحِبّ و یَرضی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
در مصرع دوم این بیت نیز آرایه اغراق به کار رفته است. در برخی نسخ به جای یحب و ییرضی، تحب و ترضی آمده است.
اخافُ منکَ وَ ارجُوا و استغیثُ و ادنو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
در بیت نهم خوف و رجا که حاکی از مقامات عرفانی ست بایکدیگر تناسب دارند. دو ترکیب کمند بلا و کلید نجات نیز به ترتیب اضافه تشبیهی و اضافه استعاری هستند.
زچشم دوست فتادم به کامة دل دشمن
احِـبّـتی هَجَرونی کما تَشاء عَداتی
از چشم دوست افتادن کنایه از بی رغبتی و بی علاقگی و عدم قبول داشتن دوست است. در هر دو مصرع دوست و دشمن با یکدیگر تضاد دارند.
فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد
و ان شَکـَوتُ الی الطیر ِنُحنَ فِی الوکرات
در مصرع پایانی این بیت که مصرع پایانی غزل نیز هست آرایه اغراق به چشم میخورد.
قصیده معروف سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات از زیبا ترین و بلیغ ترین قصاید ملمع است و در تمام مصرع های این قصیده اعم از مصرع های فارسی و عربی ، انواع آرایه های بلاغی و ادبی به کار رفته است.
[i] نفیسی، سعید. تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. جلد ۱، 157. (تا پایان قرن دهم هجری). تهران: کتابفروشی فروغی، ۱۳۴۴.
[ii] طائفی، شیرزاد و وحید رضایی حمزه کندی. نگرشی تطبیقی به سبکهای شعر فارسی و عربی. «پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی». همایش ارتباطات، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات زبان شناختی ۱ (۱۳۹۵).
[1]. فرهنگ لغت اصطلاحات خارجی معین، جلد 4، باب میم، تحت لفظ ملمع