محمدمهدی خانمحمدی در نظر کسانی که اورا میشناسند شاعری ست آرام و باوقار که بهدور از حواشی دنیای شعر سرگرم سرودن است. با اینحال نخستین مجموعه شعرش با نام «هیاهو» هنوز از راه نرسیده غوغا به پا کرد و رتبه دوم بخش کتاب جشنواره انقلاب را از آن خود کرد. این اتفاق بهانه ای شد که پای صحبتهایش بنشینیم.
او متولد 29 شهریورماه 1371 و ساکن قم است. مقطع کارشناسی را در دانشگاه قم و در رشته حقوق گذرانده و اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه شهید بهشتی است؛ و همزمان با تحصیل در دانشگاه به کسب علوم و معارف اسلامی در حوزه علمیه می پردازد و اکنون در مقطع سطح دو مشغول به تحصیل است.
کارنامه ادبی این شاعر جوان که عضو دوره اول آفتابگردانها ست، پر از درخشش در جشنواره های گوناگون است.
او تاکنون در دومین، سومین و چهارمین جشنوارهی بین المللی شعر اشراق، جشنوارهی شعر کتاب، جشنوارهی شعر دفاع مقدس، جشنوارهی شکوه صبر، جشنواره دانشجویی میعادگاه عاشورائیان، جشنواره حبیب بن مظاهر و... برگزیده شده است. آنچه در ادامه میآید گفتگوی سایت آفتابگردانها با این شاعر جوان و آتیه دار است:
1. شاید پاسخ این سوال از زبان شاعر جوانی مثل شما که در بین هم نسل های خود تجربه شاعرانگی طولانی تری دارد، شنیدنی تر باشد؛ برای ما بگویید چه شد که پا به دنیای شعر گذاشتید و شاعر شدید؟؟
پدر من، هم شاعر است و هم حوزوی. در واقع پدرم اولین استاد من در این دو عرصه است. من از دوران کودکی کتابهای زیادی را از ایشان درس گرفتم. بوستان و گلستان جزو اولین کتابها بود که از ایشان آموختم.
گمانم دانشآموز سال چهارم دبستان بودم که اولین جملات موزون را گفتم. معنی نداشت ولی وزن داشت.
البته تمسخر دوستان باعث شد که تا دبیرستان به سراغ شعر نروم. ولی مطالعهی قفسهی ادبیات کتابخانه پدری ادامه داشت، محیط زندگی من با شعر مانوس بود و منتظر جرقه ای بود که آن جرقه را استاد سالاری در من به وجود آورد.
در واقع من از سال هشتاد و نه_نود، شعر را شروع کردم در آن زمان دانشآموز مقطع پیش دانشگاهی دبیرستان شهید مطهری بودم و از محضر استاد ادبیاتم جناب آقای محمود سالاری بهرهها بردم و در همان سال در جشنواره دانشآموزی موسم گل برگزیده شدم. این اتفاقات سبب شد که شعر را به صورت جدی ادامه دهم. در سال بعد به قم رفتم و در کنار تحصیل در رشته ی حقوق در دانشگاه قم و تحصیلات حوزوی، به سرایش شعر پرداختم. در دانشگاه با شاعرانی خوب و با تجربه از جمله حسن خسروی وقار و مجید تال آشنا شدم. این دوستان مرا با انجمن ها و سایر شاعران قم آشنا کردند. یکی از آن انجمن ها، انجمن محیطِ استاد فرزانه مجاهدی متخلص به پروانه بود. با شاگردی ایشان و شاگردانشان سید مهدی موسوی، سید محمد جواد شرافت و سید حمید رضا برقعی اندک اندک در این زمینه پیشرفت کردم.
از سوی دیگر معاونت تهذیب حوزه های علمیه در آن سالها جلساتی را در فیضه تشکیل داده بود و استاد آن جلسات حجه الاسلام و المسلمین لیله کوهی بود. اینگونه با شاعران طلبه نیز آشنا شدم و این رفت و آمدها تا امروز ادامه یافت و اکنون در خدمت شما هستم.
2. با شناختی که از خودتان دارید، فکر میکنید اگر شاعر نمیشدید چکاره میشدید؟ آیا باز هم سراغ چیزی از جنس هنر میرفتید یا سر از دنیای دیگری در میآوردید؟؟
در آن صورت حتما خطاط می شدم...
خوشنویسی را دوست دارم. بسیار آرامشبخش است و در دنیای شلوغ امروز خلوت زیبایی برای انسان پدید میآورد.
3. به نظر من خوشنویسی با شعر پیوند دیرینه ای دارد. به طور کلی بين شاعرها این تفکر که شعر مادر همهی هنرهاست و میتوان گفت هر هنر دیگری بازتابی از شعر ست خیلی رایج است. تا چه حد این تفکر را درست میدانید؟
ارتباط خوشنویسی و شعر به این دلیل است که مواد خوشنویسی، شعر است و از قدیم ترکیب های مختلف خوشنویسی را با شعر تمرین می کردند. البته هر شعري در خوشنویسی زیبا از آب در نمیآید؛ ولی قدما هنگام سرودن شعر به خوشنویسی آن هم توجه داشتهاند برای همین اشعار حافظ از این جهت نیز بسیار ویژه است.
اینکه در بین هنر ها شعر از همه بالاتر است نیز به نظرم صحیح است. دلیلش این است اگر در هر هنری یک مؤلفه، مؤلفهی کلیدی باشد در شعر، اعتدال همهی آن مولفهها مهم است. شعر تصویر، موسیقی و... را در کنار هم و معتدل میخواهد اما باقی هنرها زیباییشناسیشان تنها از دریچهی یکی از اینها است و به نوعی زیرمجموعهی شعرند.
4. خیلیها معتقدند شعر متکی بر استعداد است. گروه دیگری هم آن را صرفا یک فن میدانند که هرکسی که بتواند بر آن مسلط شود، شاعر خواهد شد. نظر شما درباره ماهیت شعر چیست؟
من فکر میکنم مقدمات شعر فن است؛ اما ماهیت شعر هنر است. یعنی آیینهی هنرمند. هرکس میتواند مقدمات شعر، وزن و عروض و... را بیاموزد، اما هر کسی نمی تواند شعر بگوید. چرا که تنها تسلط به مقدمات کافی نیست و شاعر کسی است که علاوه بر تسلط بر مقدمات، بتواند خودش، نگاهش، احساسش و اندیشهاش را به جان دیگران بنشاند و این زمانی اتفاق میافتد که در این نگاه و احساس و اندیشه با بقیه مردم متفاوت باشد. و این شاید همان استعداد است.
5. «هیاهو» هنوز نیامده سر و صدا راه انداخت و هیاهو بپا کرد! از«هیاهو» بگویید...
راستش یک روز سید مهدی شفیعی، از شاعران جوان و عضو دوره اول آفتابگردانها، پا پیچ من شد که چرا مجموعهشعر منتشر نمیکنی؟! بعد از آن هم چند تن از رفقا و اساتید در رابطه با چاپ مجموعه با من صحبت کردند. این شد که به فکر افتادم و همهی اشعارم را جمع کردم. حدود نود اثر شد که از میان آنها با مشورت استاد بیابانکی، سید محمد جواد شرافت و حسن آقای بیابانی، حدود سی اثر را انتخاب کردم. بعد از آن به کمک دوستان اشکالات آن مشخص شد و تا آنجا که میشد ایرادها را برطرف کردم. البته قطعا باز هم اشکال وضعف و حتی شعرهاي ضعیف در آن به چشم میخورد اما من نهایت تلاش خودم را کردم که تا جایی که امکان دارد ایرادها را برطرف کنم. و حاصل شد این هیاهویی که در راه است.
6.از محتوای سرودههای «هیاهو» بگویید. بیشتر در چه قالب و با چه مضامینی سروده شده اند؟
در هیاهو 25 غزل، 1 قصيدة و 6 رباعی وجود دارد.
حال و هوای شعر ها از نظر محتوا هم مختلف است. به طور کلی مضامین عاشقانه، حدیث نفس، اجتماعی، اعتراض، آیینی و... را در برمیگیرد.
7. «هیاهو» برگزیده جشنواره شعر انقلاب شد. تعریف شما به عنوان برگزیده جشنواره شعر انقلاب از شعر انقلاب چیست؟ درواقع به چه شعرى شعر انقلابی میگویند؟؟
برای اینکه بدانیم شعر انقلاب چیست باید نوع این ترکیب اضافی را تشخیص دهیم و همین امر باعث ایجاد نظرات مختلف میشود. می توانیم این مضاف و مضاف الیه را به سه شیوه تفسیر کنیم:
1.شعر در دوره ی انقلاب
2.شعری برای اهداف انقلاب
3.شعری از جنس مبانی انقلاب
مقام معظم رهبری یکبار به صراحت فرمودند که منظور ما از شعر انقلاب شعر در دورهی انقلاب نیست.
پس آنچه می ماند دو معنای دیگراست؛ که به نظر منهر دو موردتایید است بنابرین شعری که از مبانی انقلاب _که همان مبانی اسلام
است_ ریشه گرفته باشد، یا اینکه شعری باشد برای پیشبرد اهداف انقلاب، شعر انقلابی است و این تعریف طیف وسیعی از شعر راشامل میشود.
8. بگذارید سوالم را طور دیگری بپرسم؛ شعر انقلاب بیشتر بر مبنای موضوعات دسته بندی میشود، یا بر مبنای مواضع؟ به عنوان مثال شما فکر میکنید آیا ممکن است ما شعرهاي عاشقانه ای داشته باشیم که در زمره شعر انقلاب به شمار بیایند؟
راستش من فکر میکنم آن دستهبندی که من در پاسخ به سوال قبلی بیان کردم جامعتر از تقسیم شعر به دو دستهی موضوعی و موضعی ست. چرا که لاجرم هر شعری یک موضوع و یک موضع دارد. نمیتوان شعری را انقلابی دانست که یکی از ایندو در آن انقلابی نباشد. اما مسئله دیگر این است که آیا موضوعی مانند عشق موضوعی انقلابی است یا خیر؟
طبق آنچه در پاسخ سوال قبل گفتم میتواند انقلابی باشد؛ میتواند انقلابی نباشد. چنانچه شعر دفاع مقدس نیز میتواند انقلابی باشد میتواند نباشد.
9.فضای ادبی قم فضای خوبی ست و شاعران قمی در محافل ادبی غالبا به عنوان شاعرانی قوی و سرشناس شناخته میشوند و همیشه حرف هایی برای گفتن دارند. فکر میکنید حضور در فضای ادبی شهر قم در شکل گیری نگرش شما و سروده هایتان موثر بوده است؟
به جرأت میتوانم بگویم بله!
در جلسات قم، زبان شعر مهم و نقدهای زبانی بسیار قوی است و این شیوه ی نقد خیلی خوب است و شعر را تا حد زیادی از نظر تکنیکی پخته میکند. اما از طرفی باعث میشود شعر گفتن تا حدی برای شاعر سخت شود. و این خوب نیست. البته این موضوع به خود شاعر نیز برمیگردد که تا چه حد خود ساخته باشد و نگذارد نقد آنقدر بر او تاثیر بگذارد که او را ازشعر گفتن بازدارد.
10.از نظر شما بزرگترین آسیبی که شعر جوان امروز را تهدید میکند چیست؟
به نظر من ظاهر گرایی یا فرم گرایی بزرگترین آسیب شعر جوان امروز است.
متاسفانه امروز، این مساله که من چه می گویم اصلا مطرح نیست.کمتر شاعری از خود میپرسد من دارم با شعرم کدام نیاز مخاطبم را پاسخ می گویم؟ نیازهای مادیاش را یا نیازهای معنویاش را؟ و این غزلی که گفتم حرفش چه بود و این حرف چقدر عمیق بود؟
این مسائل گم شده است و هیچ کس به این ها فکر نمیکند.
وقتی که شاعر به این سوالات فکر نکرده، طبیعتا جوابی هم برایشان ندارد. و مسلما به فرم ویژهای هم نمیرسد؛ چرا که فرم به دنبال محتوا میآید. یعنی وقتی شاعر حرف جدیدی دارد که در قوالب و فرمهای موجود نمیگنجد، در نتیجه فرم دیگری رقم میزند. بنابراین، این حجم از ظاهر گرایی به نظر من صرفا بازی با کلمات و قوالب شعري ست.
11.تا چه حد به رابطه شعر و زندگی معتقدید؟ به عبارت دیگر فکر میکنید تا چه حد شاعر باید در سروده هایش صدق عاطفی داشته باشد؟
من فکر میکنم برای سرودن شعر لزوم در عاطفه هست اما در صدقش نه!
به اين معنا که خیلی وقتها شاعر به خیلی چیزهایی که نداشته و نرسیده در شعر میرسد. مثل اینکه کودکی یتیم، در تمام نقاشیهایش تصویر پدر نداشتهاش را میکشد. این نقاشیها بسیار عاطفی هستند اما صادقانه نیستند.
به نظر من درشعر هم به همین صورت است.
12.فکر میکنید تحصیلات حوزوی شما تا چه حد به دغدغه مندی سرودهایتان کمک کرده و چه تاثیراتی بر روند شاعرانگی شما داشته؟
حوزه دو نوع تاثیر دارد. تاثیر اول تاثیر علوم حوزوی ست که سبب می شود شاعر حوزوی از مواد آن علوم _اعم از فقه، فلسفه، عرفان و..._ در شعر استفاده کند.
تاثیر دوم خلوت است. شعر در خلوت شکل میگیرد. در بازگشت به خود. و حوزه این امکان را بیشتر میکند و سبب می شود انسان به خودش بیشتر بیاندیشد.
13. محمدمهدی خان محمدی قرار است کدام قله از ادبیات را فتح کند؟
هیچ...
!
14. و در پایان سخن پایانی...
خیلی ممنونم از شما و مجموعه آفتابگردانها و بسیار نیازمند دعای خیرتان هستم.
در ادامه غزلی میخوانیم از مجموعه «هیاهو» که در دست انتشار است و علاقمندان میتوانند آن را در سی و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از غرفه انتشارات شهرستان ادب تهیه کنند:
پیچیده در صدای خودم بودم
تحریرِ ربّنای خودم بودم
تقصیر من نوشتنِ تقدیر است
نفرین خود دعای خودم بودم
درگیر خودپرستی و خودسازی
هم عبد و هم خدای خودم بودم
گاهی فرشته بودم و گاه ابلیس
یک لحظه کاش جای خودم بودم
عمرم رسیده بود به پایانش
من تازه ابتدای خودم بودم
بگذار تا برای خودت باشم
بگذر اگر برای خودم بودم