شعری از لیلا علیزاده
امروز یک خرابه و دیروز خانه بود
آوار شکل تازه این آشیانه بود
بر دوش خاکی در و دیوار آن هنوز
یک کوله بار خاطره عاشقانه بود
سویی به چشم پنجره هایش نمانده بود
اما هنوز منتظر اهل خانه بود
در گوشه ای عروسک زخمی میان خاک
دلتنگ عطر یک بغل کودکانه بود
کنج قفس، قناری غمگین و ساکتی
مثل همیشه منتظر آب و دانه بود
آن خانه ای که بود محبت نشانه اش
حالا مزار چند گل بی نشانه بود
دنیا نداشت چشم تماشای عشق را
در این میانه جنگ،فقط یک بهانه بود
لیلا علیزاده