شنبه, 03 آذر,1403 |
مروری بر کتاب «غزل هزاره‌ی دیگر»
 

مروری بر کتاب «غزل هزاره‌ی دیگر»

ﺳﻪشنبه، 01 خرداد 1397 | Article Rating

محمدسعید میرزایی شاعر غزل‌های امروز و فردای ادبیات ماست. شاعری که سال ۱۳۷۳ در سن ۱۸ سالگی با چاپ کتاب "درها برای بسته شدن آفریده شد" توانست موجی از نظرات مخالف و موافق را در جامعه‌ی ادبی آن زمان به راه بیندازد. چند سال بعد، او با چاپ کتاب "مرد بی مورد" خود را به اثبات رساند، جایگاه ادبی خود را مستحکم کرد، به سبک شعری‌اش قوام بخشید و نامش را بر سر زبان‌ها انداخت.

مطالعه‌ی جدی آثار محمدسعید میرزایی برای من از آن جایی شروع شد که از دوستی دو نقل قول از دو تن از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر یعنی مرحوم حسین منزوی و مرحوم سیمین بهبهانی راجع به محمدسعید میرزایی شنیدم که هر دو با مضمونی یکسان از اطمینان خاطرشان نسبت به ادامه‌ی حیات و ادامه‌ی مسیر غزل فارسی با حضور محمدسعید میرزایی سخن گفته بودند. شنیدن این دو نقل قول که البته سندی برای آن‌ها سراغ ندارم مرا ترغیب کرد که جدی‌تر سراغ اشعار محمدسعید میرزایی بروم. کتاب "غزل هزاره‌ی دیگر" گزیده‌ی اشعار او که توسط نشر شهرستان ادب به چاپ رسیده است، کتابی بود که به سراغ آن رفتم و بعد از مطالعه‌ی هر ۷۱ غزل این کتاب، از دور از ذهن نبودن دو نقل قول ذکر شده مطمئن شدم. اما چه ویژگی‌هایی در اشعار این شاعر جوان وجود دارد که او را به امید بزرگان نسل قبل و به یکی از شاعران بزرگ نسل امروز و یا حتی فردا تبدیل کرده است؟

در ادامه با هم به مرور چند ویژگی مهم شعرهای محمدسعید میرزایی می‌پردازیم:

 

۱- فضاسازی‌ها: محمدسعید میرزایی یک شاعر فانتزی‌نویس است. در تعریف گونه‌ی هنری "فانتزی" یا "خیال‌پردازی" این گونه آورده‌اند که: "گونه‌ای ادبی است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به عنوان عنصر اولیه‌ی طرح، درون‌مایه یا فضای داستان استفاده می‌کند. در خیال‌پردازی قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته می‌شود و موجودات ناموجود تصویر می‌شوند. ویژگی اصلی خیال‌پردازی، دارا بودن عناصر خیالی در فضایی خود-منسجم است؛ فضایی که منطق و قوانین خاص خود را دارد که متفاوت با منطق عادی است. در این ساختار، هر مکانی برای عناصر خیال‌پردازی ممکن است؛ شاید این مکان مخفی باشد یا در جهان ظاهراً واقعی ما رخنه کرده باشد یا شاید کاملا در دنیایی خیالی رخ بدهد."

فضاسازی‌های فانتزی یا به بیان دیگر: "فانتزی‌نویسی"، ویژگی مشترک اکثر آثار محمدسعید میرزایی است که شاید لازم به ذکر نباشد که همان‌طور که از نام و ویژگی‌های این سبک از سرودن مشخص است، عنصر خیال در آثاری که در این سبک سروده می‌شوند حرف اول و آخر را می‌زنند و به طرز محسوسی به سایر عناصر موجود در متن غلبه دارند که آثار شاعر مورد مطالعه‌ی ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. خیال‌پردازی‌های محمدسعید میرزایی فراتر از حد یک خیال پردازی شاعرانه‌ی معمولی است و از این لحاظ با شاعران درجه یک سبک هندی قابل مقایسه است. مطلع چند غزل از او که ویژگی‌های فانتزی‌نویسی در آن‌ها به‌طور کامل مشهود است را در ادامه ذکر می‌کنیم:

 

بارانی از بنفشه گرفت آه! پشت بنفشه‌ها تو نبودی

یا بودی و صدام نکردی، یا گریه‌ی مرا نشنودی

،

هزار تن ز درختی تناور آویزان

هزار سر ز بدن‌های بی‌سر آویزان

 

۲- زبان‌آوری: شعر، اتفاقی است که در زبان می‌افتد و محمدسعید میرزایی به خوبی می‌داند که چگونه از زبانش کار بکشد! او خود را به استفاده از یک یا چند تکنیک محدود زبانی محدود نمی‌کند. او از تمامی امکاناتی که زبان در اختیارش گذاشته به خوبی استفاده می‌کند و اگر لازم بداند، قابلیت‌های زبانی را برای رفع محدودیت‌های پیش پایش چند پله ارتقاء می‌بخشد. گاهی این تصرفات، نوآوری‌ها و ساختارشکنی‌های زبانی که در شعر محمدسعید میرزایی شاهدشان هستیم، موجب تبدیل اشعار او از اشعار شنیداری به اشعار دیداری می‌شود به این معنا که برای فهم کامل شعر، نیاز به استفاده از علائم نگارشی است که بدون دیدار و مطالعه‌ی شعر، متوجه آن‌ها نخواهیم شد. البته به هیچ وجه نمی‌توان نام این مسئله را نقطه ضعف گذاشت. نوآوری‌های زبانی محمدسعید میرزایی به ساحت دستور زبان محدود نشده و به ساحت دایره‌ی واژگان نیز سرایت می‌کند. استفاده از واژگانی مثل "فروشگاه" در بیت:

 

فروشگاه نرو! هر لباس می‌گوید

به التماس که باید فقط مرا بخری

 

و استفاده از واژه‌ی "دستمال" در بیت:

 

به گریه می‌افتد، دستمال می‌دهمش

که زود پاک کند چشم‌های گریان را

 

نمونه‌هایی از آن هستند. اما شاید زیباترین غزلی که به خوبی و به تمامی، شاهد مثالی بر ویژگی دوم ذکر شده راجع به اشعار محمدسعید میرزایی است، غزلی است با مطلع:

 

کجاست جای تو در جمله‌ی جهان که هنوز

که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟

 

۳- عاطفه‌‌ی سرشار: محمدسعید میرزایی شاعری عاشقانه‌سراست. او در موضوعات اجتماعی سیاسی تقریبا هیچ شعری ندارد و شعرهای عاشقانه بیشترین حجم از شعرهایش را اشغال کرده‌اند. عاشقانه‌های او، عاشقانه‌هایی پر احساس هستند و در موارد بسیاری، عاطفه، پا به پای خیال که عنصر اصلی شعرهای اوست حرکت می‌کند. این چند بیت را به عنوان مثال با هم بخوانیم:

 

تا نشنوم "نمی‌شود"ش را به بهت، کاش

نشنیده بود "دوستتان دارم" مرا

و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟

که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز؟

 

و غزلی چهار بیتی با مطلع:

چه کوچک است، ببین! شیشه‌ی هواپیما برای دست تکان دادن

برای دیدن زیبایی‌ات، برای وداع، چه کوچک است برای من

 

۴- روایت: اشعار محمدسعید میرزایی غالبا راوی یک اتفاق یا یک داستان است. تفاوت روایت با ارتباط عمودی ابیات در آن است که در روایت، عنصر زمان نیز وجود دارد. در روایت، یک داستان یا یک اتفاق از نقطه‌ی "الف" شروع شده و در نقطه‌ی "ی" به پایان می‌رسد؛ معمولا بین ابیات، توالی زمانی برقرار است و هر بیت از لحاظ زمانی در جایگاهی بعد از بیت ماقبلش قرار می‌گیرد. اما در ارتباط عمودی، زمان و توالی زمانی بین ابیات وجود ندارد یا کمرنگ است و ابیات غالبا با اتحاد موضوعات یا مضامین و یا تصاویر به هم مرتبط می‌شوند. روایتمند بودن یکی از ویژگی‌های بارز اشعار محمدسعید میرزایی است و دو غزل زیر از نمونه‌های موفق آن هستند:

 

شب است، پنجره‌ای می‌کشم نبند آن را

که صبح، بشنوی از آن صدای باران را

،

آن ظهر تابناک پدر گفت: ای کاش هیچ‌گاه نبارند

این تکه‌ابرهای تهی‌دست، چیزی برای خاک ندارند...

 

۵- جنون: تفسیر این واژه کار دشواری است اما شاید بتوان مصادیقی برای آن مشخص کرد. محمدسعید میرزایی در اشعار خود، سراغ مضامین، تصاویر، کلمات، موقعیت‌ها، داستان‌ها، تخیلات و عواطف جدیدی رفته که معمولا کمتر کسی سراغ آن‌ها می‌رود و محمدسعید میرزایی هر بار سراغشان رفته، با موفقیت از پس وارد کردن آن‌ها به شعر برآمده است. خلق این حجم از اتفاقات جدید در شعر و بیان آن‌ها به شیوه‌ای که گویی شاعر با تمامی‌شان زیسته است، به نظر بیانگر نوعی جنون است که ریشه‌اش را می‌توان در اینکه این شاعر به جای تبدیل کردن زندگی‌اش به شعر، شعر را به زندگی خود تبدیل کرده است جست‌وجو کرد. این ویژگی در سرتاسر شعرها، ابیات، مصراع‌ها، جمله‌بندی‌ها و کلمات محمدسعید میرزایی قابل مشاهده است و آن‌هایی که کمی شعرهای او را ورق زده باشند، به راحتی متوجه این نکته خواهند شد.

 

مجموع این ویژگی‌ها، محمدسعید میرزایی را به شاعری صاحب سبک تبدیل کرده است. شاعری که تقلید نمی‌کند اما بدون شک الگوی موفقی برای تقلید دیگران است. مرزشکنی‌های او چه آن‌ها که موفق بوده‌اند و حجم زیادی از شعرهای او را اشغال کرده‌اند و چه آن‌ها که ناموفق بوده‌اند، راه را برای شاعران بعد از او بسیار هموارتر کرده‌اند. علی‌الخصوص نوع برخورد او با مقوله‌ی زبان که بسیار نو و بدیع است، امکانات جدیدی را در اختیار شاعران بعد از او گذاشته است.

محمدسعید میرزایی را از لحاظ جریان‌سازی می‌توان با فاضل نظری مقایسه کرد اما باید توجه داشت که بین این دو شاعر، تفاوت‌های مهمی وجود دارد که البته شرح و تفصیل آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد و فقط به ذکر کوتاه آن‌ها بسنده می‌کنیم:

تفاوت اول در سبک کار است. محمدسعید میرزایی صاحب سبک است و دست به آفرینش ادبی زده اما فاضل نظری سراغ سبک قدیمی هندی رفته و مجددا آن را به میان مردم آورده است. تفاوت دوم این دو در همین نکته‌ی آخر یعنی آوردن شعر به میان مردم است. کتاب‌ها و اشعار فاضل نظری عموما با اقبال گسترده‌ی مخاطبین عام شعر روبه‌رو شده‌اند اما اشعار محمدسعید میرزایی بیشتر در میان مخاطبین خاص شعر و ادبیات طرفدار دارد و در میان مردم با استقبال بسیاری مواجه نشده است که این مسئله دارای علل خاص خودش است. تفاوت آخر و شاید مهم‌ترین تفاوت بین این دو شاعر، در تالیان آن‌ها بوده است. با مقایسه‌ی میزان موفقیت شعر شاعرانی که با تقلید و الگوگیری از فاضل نظری دست به سرایش شعر زده‌اند با شعر شاعرانی که با تقلید و الگوگیری از محمدسعید میرزایی شعر سروده‌اند، می‌توان به راحتی به این نکته پی برد که تالیان محمدسعید میرزایی بسیار موفق‌تر از تالیان فاضل نظری عمل کرده‌اند و شاید تنها دلیل این تفاوت، در این باشد که محمدسعید میرزایی شاعری صاحب سبک است اما فاضل نظری خود شاعری مقلد محسوب می‌شود. فاضل نظری به تقلید از شاعران سبک هندی همچون سلیم تهرانی شعر گفته و به دلایلی از جمله تسلط بر سبک هندی و البته خلاقیت توانسته است موفق عمل کند. پر واضح است که مقلدین فاضل نظری به هیچ وجه نه تسلط او بر سبک هندی را دارا هستند و نه از خلاقیت او در بازآفرینی و مدرن‌سازی اشعار کهن بهره‌ای برده‌اند.

از محمدسعید میرزایی چندین کتاب شعر منتشر شده است که از میان آن‌ها می‌توان به "مرد بی‌مورد"، "یک زن کامل"، "فرجام" و... اشاره کرد که البته موفق‌ترین و بهترین آن‌ها از دیدگاه کارشناسان و منتقدین ادبی، کتاب "مرد بی‌مورد" است.

تصاویر
  • مروری بر کتاب «غزل هزاره‌ی دیگر»
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: