سیده حدیثه هاشمی از شاعران جوان و خوش ذوق گیلانی است. او در ۱۸ تیر ۱۳۷۰ و در شهر رشت به دنیا آمده وتا مقطع کارشناسی در رشته معماری و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده است و فعالیت اصلی اش در زمینه ی ادبیات به شعر کودک و نوجوان اختصاص دارد.
او که عضو دوره پنجم آفتابگردانهاست، تجربه ی همکاری و مربی گری با عنوان مربی ادبی در کانون پرورش فکری را دارد و در حال حاضر با مجلات کودک و نوجوان در زمینه ی سرودن شعر همکاری می کند.
در ادامه پرونده شعر کودک و نوجوان، پای صحبت های این شاعر خوش ذوق نشستیم. با ما همراه باشید:
چه شد كه پا به عرصه ادبيات گذاشتيد؟
ادبیات یک حس خوب است، یک هنر و دنیای پر رمز و راز که درون انسان شکل می گیرد و او را به وجد می آورد. من از زمان کودکی شعر را دوست داشتم. به کتابهای شعر و داستانم عشق می ورزیدم و هنوز دارمشان. از دوران پیش از دبستان گاهی جمله ای شبیه به شعر در ذهنم جرقه می زد و به زبان می آوردم و بعد ها که سواد خواندن و نوشتن را فراگرفتم دفتری داشتم که در آن شعر و داستانهای خودم و شعر هایی از مجلات و کتابهای مختلف گلچین می کردم و می نوشتم.
باید بگویم ادبیات همیشه مانند روح خفته ای در وجودم بود که گاهی در ذهنم بیدار میشد و اتفاق تازه ای می آفرید.
و شاید همه چیز از کتابی با جلد سفید و قرمز شروع شد که هدیه ی پدر و مادرم برای تولدم بود و روی آن نوشته شده بود زندگینامه ی شاعران ایران.
در سالهای نوجوانی اتفاق طلایی زندگی ام آشنایی با نشریه ی سروش نوجوان بود که آقای محمد رضا سرشار(رهگذر) سردبیری آن را به عهده داشتند. آثار شاعران را در آن مجله می خواندم و آرزو میکردم روزی شعرهایم در مجلات چاپ شوند و شاعر خوبی شوم.
از سال ۹۲ پایم به انجمن های ادبی رشت بازشد و با شاعران خوب و شعرهایشان آشنا شدم. برایم حیرت انگیز بود آن همه هنر که در وجود انسانی شکل می گیرد. اوایل شعرهایم را نمیخواندم و فقط میرفتم ببینم آدم هایی که به معنای واقعی شاعرند چطوری اند و شعر چه بلایی سر آدم می آورد!
ترانه می نوشتم و گاهی شعر سپید تا اینکه از سال ۹۴ نمیدانم چه شد که تصمیم گرفتم شعر کودک بنویسم و یک چهارپاره ی خردسال نوشتم و تشویق دوستان شاعرم و همچنین تعلق خاطر خودم به حوزه ی ادبیات کودک باعث شد این شاخه از درخت پر برگ و بار شعر را تا امروز دنبال کنم.
احساس خانواده و اطرافیانتان نسبت به شاعری شما چه بود؟
خانواده ام علاقه ی زیادی به شعر دارند. همیشه اولین بار شعرهایم را برای آنها میخوانم و نظرشان را می پرسم و همواره همراه و مشوقم بوده اند. شاید یکی از دلایلی که بیشتر به نوشتن شعر کودک و نوجوان تشویش شدم استقبال خوب خانواده به شعر برای این گروه سنی بود و به نوعی مرا با سرودن این گونه از شعر شادتر می دیدند؛ و خدا را شاکرم از داشتن دوستانی بهتر از آب روان که همیشه نسبت به من و شعرهایم مهربان بوده اند و مرا از نقد و نظرشان بهرمند کرده اند.
چه شد که بعد از مقطع کارشناسی در رشته معماری تصمیم به ادامه تحصیل در رشته ادبیات گرفتید؟
من در دبیرستان، با وجود علاقه ام به ادبیات رشته ای غیر از انسانی را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم در کنار تحصیل و کار اصلی ام ادبیات را دنبال کنم اما بعد ها دیدم رشته ای که دوست دارم در آن کار کنم و وقت بگذارم، ادبیات است و برای مقطع ارشد تغییر رشته دادم. هر چند که معماری پنجره های تازه ای به رویم گشود و نگذاشت عشق به هنر در من بمیرد به قول گوته شاعر آلمانی معماری موسیقی منجمد در فضاست؛ اما من ادبیات را زنده می خواستم. میخواستم تک تک کلماتش را مانند آجرهای ساختمانی کنار هم بچینم و به آن روح هم بدهم. سهراب سپهری که هم شاعر و هم نقاش بود فکر می کنم قریحه ی شاعری را اینگونه به نقاشی ترجیح می دهد و می گوید: پرده ام بی جان است/ خوب می دانم حوض نقاشی من بی ماهیست...
شعر، ماهی و ماهیت حوضچه ی وجود شاعر است.
من زندگی را در ادبیات می بینم و فکر میکنم ادبیات مادر هنرهای دیگر است.
شعر کودک و نوجوان هم سخت است، هم مخاطبان کمتری دارد و بازخورد شعر کلاسیک را ندارد. چه شد که تصمیم گرفتید به شعر کودک و نوجوان بپردازید؟؟
قیصر امین پور در کتاب شعر و کودکی، شعر را نوعی بازگشت به کودکی می داند و می گوید شعر و کودکی همسایه ی دیوار به دیوار یکدیگرند و شاید هم اصلا بینشان دیواری نباشد چرا که عنصر اصلی شعر، تخیل است و کودک از بیشترین درجه ی تخیل برخوردار است.
هر کاری سختی های خودش را دارد و هنر هم تمرین صبر برای خلق اثری زیبا و ارزشمند است.
من ترجیح می دهم مخاطبانم به گروه کودک و نوجوان محدود شوند اما هنری که برای رسیدن به آن تلاش می کنم به ماهیت درونی ام نزدیکتر باشد.
اگر شعر بزرگسال مثلا یک غزل عاشقانه، لحظاتی ناب و سرشار از احساس توأمان غم و شادی عشق را به شاعر می چشاند، شعر کودک، لحظات شکوفایی حس کودکی و شیطنت و کشف سوال و موضوعی تازه در ذهن شاعر است. در شعر کودک هر کشف و هر شادمانی در عالم طبیعت یک اتفاق شاعرانه محسوب می شود؛ می شود از آفتاب مهربانی آموخت، به ابرها سلام کرد و به صدای سنگ ها گوش داد و برای دانه ای در دل خاک دلواپس بود.
به نظرم شاعری که این لذت ها را تجربه کرده باشد هرگز دنیای کودکی را رها نمی کند.
با توجه به تجربه تحصیل در دو رشته ی معماری و ادبیات، فکر میکنید شاعری که ادبیات خوانده موفق تر است، یا ادبیات مانع رسیدن به شاعرانگی است؟
ادبیات خواندن برای من که در دوران مدرسه و مقطع کارشناسی رشته ی دیگری خوانده بودم مفید بود.
مطالعه مثنوی و مرزبان نامه و کلیله و دمنه که این همه حکایت و داستان درباره ی حیوانات دارند و بالا تر از اینها قرآن کریم که بارها از زنبور عسل و عنکبوت و مورچه گفته است، موهبتی بود که می توان از آن به خصوص در زمینه ی کار برای کودک و نوجوان بهره برد.
در زمینه ی بازنویسی و باز آفرینی هم می توان از گنجینه های ادبیات کهن مان استفاده کرد چنانچه تا امروز نیز نمونه های خوبی داریم مانند سری کتابهای قصه های خوب، برای بچه های خوبِ مرحوم مهدی آذر یزدی.
در مجموع درست است که به گفته ی خیلی از دوستان و استادان این عرصه، برای تداوم و رشد قریحه ی شاعری، نخواندن رشته ادبیات بهتر از خواندن یکسری دروس کم کاربرد و دست و پاگیر به نظر می رسد، اما برای من که قطره ی کوچکی هستم در این دریا اینگونه نبود.
ضمن اینکه قطعا دانشگاه شاعر نمی سازد اما خواندن دروسی مثل دستور زبان و عروض و قافیه و... در چکش کاری و صیقل دادن شعر به شاعر کمک می کند؛ البته به شرط اینکه فرد ذوق اولیه را داشته باشد و ذاتا شاعر باشد.
وضعیت شعر کودک و نوجوان کشور را چطور ارزیابی میکنید؟؟
شعر کودک و نوجوان جریان تقریبا نوپایی است که بعد از انقلاب و دهه ی شصت به شکوفایی بیشتری رسیده است.
طی سالهای اخیر با جدی تر گرفته شدن این عرصه کمتر شاهد انتشار آثار سطحی و کم ارزش هستیم.
امروزه در دانشگاهها، ادبیات کودک و نوجوان به گرایش های رشته ی ادبیات فارسی اضافه شده و با استقبال خوبی هم مواجه شده است.
شاعران دهه ی شصت و هفتاد راهی تازه و کم سو را با تلاش پیموده اند و حالا خوشبختانه مسیر برای شاعران جوان هموارتر و روشنتر است.
ادبیات کودک و نوجوان حالا چهارچوب بیشتری دارد و تخصصی تر به آن نگاه می شود.
امروزه نسبت به گذشته شاعران بیشتری در این عرصه قلم می زنند و استاندارها کمی تغییر کرده. با رشد فکری کودکان و نوجوانان در طی زمان، کار شاعران کودک و نوجوان هم دچار تحولاتی می شود؛ اگر در گذشته شعر کودک را با چهار پاره و مثنوی می شناختند، امروزه شعر نیمایی و سپید برای نوجوان و حتی کودک سروده می شود. این جریان ادامه داشته و هنوز هم ظرفیت های زیادی برای کشف و تجربه دارد.
ویژگی های شعر کودک و نوجوان چیست؟ و اگر کسی بخواهد در این عرصه فعالیت کند باید به چه نکاتی توجه کند؟
شاعر کودک و نوجوان باید مخاطبش را به خوبی بشناسد تا زبانش برای او قابل درک و دلپذیر باشد و
متناسب با دغدغه های او بنویسد که لازمه اش مطالعه و ورود به دنیای کودکان و نوجوانان است.
می تواند از کودکی های خودش الهام بگیرد اما نباید به زبان کودکی خودش با او صحبت و باید به روز باشد.
اگر برای کودکان می نویسد واقعا از زاویه ی دید آنها به جهان نگاه کند ضمن اینکه به هیچ وجه مخاطب خود را دست کم نگیرد و تا می تواند از دنیای کودکان بیاموزد.
مخاطب کودک و نوجوان مستقیم گویی و نصیحت را نمی پذیرد و دوست دارد از شعرهایی که میخواند صمیمیت و دوستی را دریافت کند.
مطالعه تا چه حد میتواند به سرایش شعر کودک و نوجوان کمک کند؟ کتب مفیدی که در این زمینه میشناسید را معرفی کنید.
مطالعه چراغ های زیادی را در ذهن شاعر روشن می کند و راه را برایش هموار می کند.
کتاب «شعر و کودکی» دکتر قیصر امین پور بسیار مفید و راهگشاست و کتابهای از «این باغ شرقی» دکتر پروین سلاجقه و «تاریخ ادبیات کودک و نوجوان در ایران» از دکتر آسیه ذبیح نیا و حسین بردخونی را مطالعه کرده ام و توصیه می کنم. به علاوه ی مجموعه مقالاتی که در حوزه ی کودک و نوجوان وجود دارد. اما همه ی اینها بخش تئوری ماجراست و بیشتر از همه، خواندن اشعار کودک و نوجوان امروز است که می تواند کمک کننده باشد. خواندن آثار شاعران بسیاری که شاید حالا فرصت نام بردن از همه ی شان نباشد اما جا دارد از چند شاعر مطرح این حوزه یاد کنم:
آثار ناصر کشاورز، شکوه قاسم نیا، افسانه شعبان نژاد و طیبه شامانی به خصوص در حوزه ی کودک و خردسال و همچنین شعرهای مصطفی رحماندوست، احمد خدادوست و غلامرضا بکتاش و در حوزه ی نوجوان شعرهای قیصر امین پور، بیوک ملکی، محمود پوروهاب، عرفان نظرآهاری، بابک نیک طلب، شاهین رهنما و حسین تولایی، نمونه های خوبی برای شعر کودک و نوجوان هستند.
برای مثال با گذشت بیست سال از چاپ کتاب «سیب جان سلام» ناصر کشاورز، هنوز اشعارش برای کودکان تازه و دلپذیر است و کتاب نوجوانِ «به قول پرستو» سروده ی قیصر امین پور از کتابهایی است که بارها سراغش رفته ام و شعرهایش را با لذت خوانده ام.
ضمن اینکه فکر می کنم مطالعات شاعر کودک و نوجوان نباید به آثار این حوزه محدود شود.
با این همه به نظرم بهترین کتاب برای سرودن در این حوزه، خود کودکان و نوجوانان هستند که ارتباط با آنها کمک زیادی به شاعر می کند و شاعر همواره می تواند از آنها بیاموزد.
چگونه با دوره آفتابگردانها آشنا شدید؟ و این دوره تا چه حد توانست شما را در شعر کودک و نوجوان یاری کند؟
از طریق چند تا از دوستانم که عضو دوره های قبل بودند با شهرستان ادب آشنا شدم. سال ۹۴ شعرهایم را فرستادم و این سعادت نصیبم شد که عضو دوره ی پنجم و بعدها عضو دوره ی تکمیلی آفتابگردانها شوم.
شهرستان ادب مجموعه ی کاملی از شاعران و استادانی است که تمام توانشان را برای پرورش استعداد شاعران جوان به کار می گیرند و
فرصت ارتباط با شاعران مطرح کشور در فضایی دوستانه را به وجود می آورند.
دوستی های شاعرانه ای که در اردوها شکل گرفته تجربه های ارزشمندی برایم بوده است.
در دوره ی پنجم ما سه، چهار نفر بودیم که شعر کودک و نوجوان می نوشتیم و همیشه با استقبال و نقد سازنده ی استادان مواجه می شدیم که به ادامه ی این مسیر هدایت و تشویقمان می کرد.
همچنین برگزاری کارگاه شعر کودک و نوجوان و نقد تلفنی آثار اعضا بسیار مفید بوده است.
چه پیشنهادی برای بهتر شدن و مفیدتر شدن اردوها و دوره های آفتابگردانها برای شاعران کودک و نوجوان دارید؟؟
دعوت از استادان و شاعران کودک و نوجوان در اردوها تا حدی انجام شده اما نسبت به برگزاری کارگاههای شعر کلاسیک و بزرگسال مقداری کمرنگ بوده است. برگزاری کارگاه های تخصصی تر و فرصت بیشتر برای شنیده شدن و نقد آثار شاعران کودک و نوجوان آفتابگردان توسط استادان و شاعران مطرح این حوزه و همچنین ایجاد فرصت انتشار و چاپ کتاب اشعار کودک و نوجوانِ اعضا می تواند تا حد زیادی به رشد کیفی آثارشان کمک کند.
افقی که برای خود در شاعرانگی ترسیم کرده اید چیست؟؟
لبخند رضایت و خوشحالی از ته دل بچه ها به خاطر خواندن اشعارم و ماندگاری شعرها در حافظه ی شان بلندترین افق من است.
و سخن پایانی:
ممنون از شما و شهرستان ادب که فرصت این گفتگو را ایجاد کردید.
در پایان یک شعر کودک میخوانیم از سیده حدیثه هاشمی
عروسی عنکبوت
آقای عنکبوت
از کله ی سحر
می بافت در سکوت
با دقت و هنر
هی تار روی پود
هی پود روی تار
توری ظریف بافت
با سعی و پشتکار
امشب عروسی است
روی درخت توت
داماد می شود
آقای عنکبوت
مهتاب سر زده
از آسمان صاف
زیبا شده عروس
با تور دستباف