رباعی قالبی است که به جهت کوتاه و مختصر بودنش تقریبا طبع هر شاعری را دستکم یکبار به چاردیواری کوچک و با صفای خویش میخواند و البته هستند شاعرانی که غزل، قصیده و سایر قالبهای شعر پارسی را به خوبی تجربه کردهاند اما رباعی را تنها شنونده بودهاند نه سراینده. اگر شما نیز گاه به چاردیواری این میزبانِ میهماننواز دعوت شدهاید، این چند سطر را نیز از نظر بگذرانید.
۱- «رباعی؛ تنها غزل چهار مصرعی»
شاید برای یک غزل پنج یا شش بیتی که از زبانی سالم و روان هم برخوردار است، داشتن “مطلعی جذاب” و یک “بیتالغزل غافلگیرکننده” کافی باشد تا آن را غزلی موفق بدانیم؛ رباعی نیز غزلی است که بیت اول آن حکم مطلع داشته و بیت دومش نیز همان بیتالغزل است. پس شاعر نه تنها در هیچیک از چهار مصرع نباید صرفا به دنبال نمره قبولی باشد، بلکه باید تمام هنر خویش را به کار بندد تا این «غزل چهار مصرعی» را به بهترین شکل بسراید.
۲- «رباعی فقط ضربه نیست»
اینکه «رباعی باید ضربه بزند» سبب دو برداشت اشتباه شده که یکی ناشی از دیگری است:
۱-۲- اگرچه لطف رباعی به ضربه نهایی آنست اما توجه افراطی به این «رکن» رباعی باعث تولد رباعیهای ناقصالخلقهای شده که تنها یک مصرع دارند و بس! این تک مصرعها اگرچه ادای رباعی را در میآورند اما به هیچ وجه حق آن را ادا نمیکنند. بنابراین درست است که رباعی باید ضربه بزند اما رباعی فقط ضربه نیست و هر چهارمصرع آن میبایست آنچنان در هم تنیده باشند که حذف هر یک از آنها، از زیبایی رباعی بکاهد، نه فقط از تعداد مصرعهایش!
۲-۲- عده ای در واکنش به توجه افراطی نسبت به مصرع واپسین، به کلی منکر اهمیت ضربه نهایی رباعی میشوند و ظاهرا در بهترین حالت، وجود یا عدمش را اختیاری در دست شاعر میدانند! اما اگر همانطور که مرحوم سید حسن حسینی معتقد بود، قائل به تشبیه رباعی به بازی والیبال باشیم که در آن سه مصرع نخست حکم مقدمهای برای ضربه نهایی را دارند، بدون وجود ضربه نهایی، تماشاچی یا همان مخاطب شعر، پس از مشاهدهی این بازیِ بیهیجان، به احتمال زیاد قید دیدن ادامه آن را خواهد زد و دیگر سراغ ما بقی رباعیهای آن شاعر نمیرود(اگر بقیهای در کار باشد!). لذا شاعری که رباعی را بدون ضربه تمام میکند، فقط مبتدیانه مشغول رد کردن توپ از روی تور است و طبیعتا این نوع از «بازی با رباعی» برای هیچکس جذاب نخواهد بود.
۳- «رباعی؛ شعر وارونه»
بعضا در محافل ادبی و در نقد رباعی گفته میشود، «گویا مصرع آخر ابتدا سروده شده و پس از آن رباعی کامل شده است» و ظاهرا این را نقطه ضعف یک رباعی میدانند. اما شاید اگر یک مطالعه آماری بر روی رباعیات موفق تاریخ شعر فارسی صورت گیرد، این فرض اثبات شود که تعداد قابل توجهی از این رباعیات از انتها سروده شده اند؛ چه اینکه در مصرعهای مقفای هر شعری، آغاز سرایش از قافیه است. لذا این وارونهسرایی فینفسه عیبی برای رباعی محسوب نمیشود مگر آنکه بی توجهی به سایر مصرعها سبب رو شدن دست شاعر برای مخاطب شود. این بیتوجهی اغلب اوقات در اثر هیجان ناشی از جوشش مصرع چهارم است. پس:
۴- هیجان زده نشوید با دقت بسرایید!!
هر شاعری پس از الهام شعر به او مشتاق است که هرچه سریعتر و پیش از آنکه از فضای جوشش شعر خارج شود، چارچوب اصلی شعر را حداقل از لحاظ تعداد ابیات تکمیل کند؛ هرچند ممکن است بلوغ همان شعر تا ماهها به طول انجامد. با این اوصاف هرچه قالب شعر کوتاهتر باشد، هیجان شاعر نیز برای تکمیل کمّی ابیات بیشتر خواهد شد و همین مسئله سبب میشود تا در رباعی، شاعر آنچنان از کشف شاعرانه خویش به شگفت آید و درگیر آن شود که بدون آنکه حتی متوجه باشد، قسمتی از مضمون را از روی صفحهی ذهن خویش بخواند، و تنها قسمتی از آن را روی کاغذ(یا احتمالا تلفن همراه خود) پیاده کند و حتی پس از خواندن چندین باره نیز متوجه نشود که شعر هنوز در انتقال مفهوم مد نظر شاعر به مخاطب ناتوان است. لذا خالیالذهن بودن شاعر هنگام بازخوانی شعر تازهاش، در رباعی اهمیتی دو چندان دارد.