به قدمت هزار ساله نظم و نثر ادبی کشورمان که نگاه میکنیم، میبینیم ادبا و شعرا همواره به استفاده از معارف دینی و اشارات قرآنی در شعر خود علاقمند بودهاند.
از فرودسی حماسه سرا گرفته تا مولوی و حافظ و... هرکدام آثار خود را به کلام الهی و سنت نبوی متبرک کردهاند.
به عنوان مثال فردوسی، حدیث شریف «انا مدینة العلم و علی بابها» را این گونه بیان کرده:
که من شهر علمم، علیم درست
درست این سخن گفت،پیغمبرست
تو گویی دو گوشم به آوای اوست
گواهی دهم کاین سخن رای اوست
این بیت نشانگر ارادت و باور راسخ شاعر به خاندان نبوت و امامت است که پس از گذشت چندقرن، همچنان حکیمانه و عاشقانه به صدق کلام پیامبر شهادت میدهد.
مولوی نیز اندیشهها، مضامین، باورها و الهامهای خود را به آیات ربط میدهد و میگوید:
گر چه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید:«حق نگفت» او کافر است
مولوی معتقد است که قرآن کامل ترین سخن حق بر زبان بنده است که از سوی خداوند بر پیامبر نازل گشته و به هیچ وجه ساخته ذهن بشر نیست. او بيت فوق را بر اساس آيه 3 سجده سروده است:
و «بل هو الحق من ربک لتنذر قوما ما اتاهم من نذیر من قبلک…؛اما این سخن حق است از سوی پروردگارت،تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کنندهای برای آنان نیامده است»
در سروده های حافظ شیرازی هم اشارات فراوانی به آیات قرآن و احادیث نبوی وجود دارد که بارز ترین آن بيت زیر است:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قـرعـه کار به نـام مـن دیوانه زدند
این بیت ترجمه ای شاعرانه و آزاد از آیه 72 سوره احزاب است: «انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض والجبال فأبین أن یحملنها و اشفَقنَ منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا؛ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمودیم.پس آنها از پذیرفتن این بار خودداری نمودند و بیمناک شدند و انسان آن را برداشت،با این حال،او ستمگری نادان است.»
اما در این بین استاد سخن و شاعر سهل و ممتنع، سعدی شیرازی، شاعر بزرگی که دلبسته ی اخلاق نبوی و عبرت آموزی از آیات الهی است، هرچه از قرآن و حدیث آموخته را در آثار خود به چهار صورتِ «استشهاد»، «اقتباس»، «اشاره» و «تلمیح» آورده است.
در ادامه به بررسی اختصاری تعدادی از اشارات قرآنی سعدی در آثار وی میپردازیم:
الف) عباراتی از گلستان
شیخ اجل در دیباچه گلستان می گوید:
«منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت»
این کلام اشاره به آیه 7 سوره ابراهیم دارد: «لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید؛اگر شکرگذار نعمتهای من باشید،بر عطاهایم می افزایم و اگر ناسپاس باشید، عذاب من سخت خواهد بود.»
در باب هفتم گلستان نیز گفتهاست:
«سال نزاعی در پیادگان افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده.انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم…
عبارت «داد فسوق و جدال» به آیه 197 بقره اشاره دارد: «… و لا فسوق و لاجدال؛ هیچ نافرمانی و هیچ درگیری در حج روا نیست.»
در باب هشتم حکایت دیگری دارد که در آن اینطور آمده :«سرما را به دست دشمن بکوب که از احدی الحُسنیین خالی نباشد،اگر این غالب آمد، مارکشتی و گر آن را، از دشمن رستی»
این مطلب برگرفته از آیه 52 سوره توبه است. «قل هل تربّصون بنا الا احدی الحسنیین…بگو ایا در مورد ما جز یکی از آن دو نیکی(پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید؟»
ب) ابياتي از بوستان
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
این بیت یادآور آیات 3 و 4 سوره «الرحمان» است. «خلق الإنسان، علمه البیان؛انسان را آفرید و به او قدرت بیان و تکلم را یاد داد.»
یکی را به سر برنهد تاج و تخت
یـکی را به خاک اندر آرد ز تخت
بیت بالا متاثر از آیه 26 آل عمران است:
«…تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء…؛حکومت و فرمانروایی را به هر کس بخواهد میدهد و از هر کس بخواهد، میگیرد.»
گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی بر آتش برد ز آب نیل
نخستین مصرع این بیت برگرفته از آیه 69 انبیأ است: «قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم؛گفتیم:ای آتش،برای ابراهیم سرد و بی آسیب باش.»
و مصرع دوم به آیه 136 اعراف اشاره دارد: «فانتقمنا منهم فأغرقناهم فی الیم؛از آنها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق کردیم».
بر او علم یک ذره پوشیده نیست
که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
این بیت متأثر از آیه 7 سوره اعلی است: «یعلم الجهر و ما یخفی؛و او آشکار و آنچه را که پنهان است،میداند.»