«جایگاه شعر کوتاه در شعر جوان انقلاب اسلامی»
میتوان گفت آغاز سرودن شعر کوتاه در غرب، تا حد زیادی تحت تأثیر هایکوهای ژاپنی بوده ولی قالبهای کوتاه، هماره در شعر پارسی وجود داشتهاند.
برخی از آنها مانند رباعی و دوبیتی مسیری مستقل را پیمودهاند؛ برخی هم از ابتدا به عنوان یک قالب مجزا مطرح نبودهاند ولی امروزه یکی از قالبهای کوتاه شعری به شمار میآیند(مانند مفرد).
تغییر و تحوّل اجتماعی، انقلاب و پویش مردمی و نظام سیاسی و حکومت یک سرزمین، بر ادبیات آن جغرافیا تأثیر میگذارد و از ادبیات آن تأثیر میپذیرد. بنابراین عجیب نیست اگر بگوییم شعرها و قالبهای کوتاه، مانند سایر شعرها و قالبها، پس از انقلاب اسلامی، تحوّل و نوآوری را تجربه کردهاند.
بیشتر شاعران این دوره، جوانانند؛ استعدادهای درخشانی که زیر سایهء درخت انقلاب قد میکشند و ثمر میدهند؛
در پیکرهای اجتماعی ظهور مییابند و پای اندیشه را از درددلهای شخصی و خصوصی فراتر مینهند.
موضوعات و مفاهیمی که در شعر انقلاب، جوانه میزند واژگان و تعابیری بدیع را به ادبیات این دوره میافزاید. مفاهیمی چون «شهید و شهادت»، «ایثار و فداکاری»، «دفاع از مظلوم»،«استکبارستیزی» ، دغدغهها و مطالبات جمعی و... .
میتوان گفت ارزشهای دینی و ملّی دوشادوش هم پُر رنگند؛ بهویژه در دوران دفاع مقدّس.
شعر انقلاب علاوه بر بزرگداشت مضامین مذهبی، شعر اجتماعی را گرامی میدارد و «منِ شاعر» را به جهانی گسترده، رهنمون میشود.
در ادامه، تعدادی از فرمها و قالبهای کوتاه که در شعر جوان انقلاب اسلامی هم با آنها روبرو میشویم، به اختصار توضیح داده شدهاند:
رباعی: از جمله قالبهای کهن و کوتاهی است که در سالهای پس از انقلاب از تحوّلات زبانی و مضمونی شعر نو تأثیر پذیرفته و تغییرات قابل توجّهی را تجربه کرده است.
برخی معتقدند «منصور اوجی» با مجموعه رباعیّات «مرغ سحر» که در سال 56 منتشر شد آغازگر مسیری بود که با همّت اشخاصی چون سیّد حسن حسینی و قیصر امینپور ادامه پیدا کرد و سپس افراد زیادی به رونق دوباره رباعی کمک کردند.
نزدیکی به زبان مردم، ذکر مضامین سیاسی و نگاه اجتماعی از جمله ویژگیهای بارز رباعی پس از انقلاب است. این قالب کوتاه، قابلیّت بیمانندی برای بیان مضامین بلند و متفاوت دارد و در مقایسه با دوبیتی به دلیل وزن انعطافپذیرش بیشتر مورد توجّه بوده است.
رباعی پس از انقلاب، فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است؛ در سالهای اخیر با ظهور رباعیسرایان پرکار و کمدغدغه، اگرچه بر تعداد رباعیّات افزوده شده، بسیار با موضوعات و مضامینی روبرو میشویم که حرفی برای گفتن ندارند و از نظر ادبی در مقایسه با نمونههای دههء نخست انقلاب، ارزشمند به نظر نمیرسند.
هرچند امید است که با ظهور شاعران تازهنفس، مضامین انسانی و اخلاقی در جهانی شاعرانه، جان تازهای بگیرند و رباعی به دوران اوج خود بازگردد.
دوبیتی: تفاوت دوبیتی با رباعی، یعنی وزن و موسیقی درونی را باید مد نظر قرار داد امّا دوبیتی هم در این فراز و فرودها سرگذشتی مشابه رباعی داشته است.
مفرد: در گذشته قالب مستقلی نبوده ولی از شاعران کهن، تکبیتهای زیادی به جا مانده که معمولاً در آخر دیوانشان به نام مطالع یا مفردات آمده است.
امروزه قالبی مستقل به حساب میآید و غالباً درون مایهای اخلاقی دارد.
کوتاهترین شکل قطعه: شعری چهار مصرعی، که در وزنی جز وزنهای خاصّ رباعی و دوبیتی سروده میشود و وجود قافیه در مصراعهای زوج آن الزامی و در مصراع اوّل اختیاری است.
بیشتر مضامینی فلسفی و حکیمانه و گاه اخلاقی دارد.
خسروانی و نوخسروانی: خسروانی به پیش از ورود اسلام به ایران برمیگردد؛ ابداع آن را به باربد جهرمی، نوازندهء معروف دربار خسروپرویز، نسبت میدهند.
مهدی اخوان ثالث با نگاهی که به خسروانی داشت، شعرهایی در وزن عروضی، در سه مصرع مساوی سرود و نام آنها را نوخسروانی نهاد. (رعایت قافیه در مصرعهای اوّل و سوم نوخسروانی، اجباری است و در مصرع دوم آن، اختیاری.)
سهگانی: آن را در مقالهء «بوطیقای سهگانی» اینگونه تعریف کردهاند: نوعی شعر با فرم بیرونی ـ کلّی «کوتاه» و «سه لَختی» و فرم درونی ـ کلّی «بسته» و «کوبشی» است.
بر آن سه شاخهء کلاسیک، نیمایی و سپید برشمردهاند.
هایکو و هایکوواره: هایکو با ترجمهء هایکوهای ژاپنی به شعر پارسی معاصر راه پیدا کرده است. اوّلین قدم اساسی در معرفی آن، به مخاطب فارسی زبان را نتیجهء چاپ کتاب هایکو تألیف شاملو و ع.پاشایی میدانند که هایکو را خواهر رضاعی ترانههای روستایی ایران به شمار میآوردند.
برخی آن را شعر «تصویر» میدانند؛ همانند عکسی که با دوربین عکّاسی گرفته شود و برخی شعر «طبیعت» تعریفش کردهاند.
هایکو در شعر ژاپن از نظر تعداد هجاها و سطرها تعریف مشخّصی دارد امّا غالباً هایکوسرایان ایرانی به این شیوههای سطربندی، توجّهی ندارند و آنچه را که هایکو مینامند در دو تا پنج سطر مینویسند.
عدّهای هم، بعضی از نمونههای شعر کوتاه فارسی را از این رو که به هایکو نزدیک و با مضامین طبیعتگرایانهء آن متفاوتند، هایکوواره میخوانند.
نیمایی کوتاه: با انسجام ساختار نیمایی و افزایش مهارت شاعران در آن، نیمایی کوتاه هم پدید آمد. (نیمایی: شعری که وزن عروضی دارد اما جای قافیهها در آن مشخص نیست.)
شعر سپید: ظهور آن به دههء سی شمسی و به انتشار مجموعهء «هوای تازه» احمد شاملو برمیگردد. (شعر سپید هرچند آهنگین است امّا وزن عروضی ندارد و جای قافیهها هم در آن مشخص نیست.)
گونهء کوتاه آن، در شعر جوان امروز، جایگاه ویژهای دارد.
شعر موج نو: نه تنها وزن عروضی و قافیه ندارد بلکه معمولاً آهنگین هم نیست و فرق آن با نثر، در تخیّل شعری آن است. (به دشواری و پیچیدگی معروف است.)
با بررسی شعرهای کوتاه، به فرمها و عناوین قدیمی و جدیدی می رسیم که امروزه بسیار مورد توجّه شاعران جوانند: طرح، آنک، ترانک، شعر حجم، فرانو، شعرک، هساشعر(در گیلان و مازندران)، پریسکه(به معنای جرقه)، انواع شعرهای کوتاه محلّی و... .
بیتردید توضیح و نقد آنها در این یادداشت نمیگنجد. تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که آقای محمّدکاظم کاظمی در کتاب «روزنه» پرسش قابل تأمّلی را مطرح میکند؛ ایشان بیان میدارد: «شعر نو یک نیاز جدّی بود یا یک تفنّن وارداتی و بیدَردانه؟»؛ در ادامه اشاره میکند: «تجربه نشان دادهاست که تفنّنها نه پایدارند و نه تأثیری گسترده میگذارند. اینها موجهایی هستند که میآیند و میروند و گاه خس و خاشاکی به ساحل میافکنند و نه بیشتر از این. شعر نو چنین نبود.»
درنتیجه این قالبها و فرمها اگر حرفی برای گفتن داشته باشند میمانند وگرنه تفنّنی زودگذرند که دیری نمیپایند.
در این مورد که یک شعر چقدر باید کوتاه باشد تا شعر کوتاه نامیده شود، بحث زیاد است؛ در مقالات و اظهارنظرها، سلایق و تعاریف متفاوتی به چشم میخورد؛ آنقدر که شاعر را سرگردان میکند.
برخی تا بیستوسه سطر را شعر کوتاه دانستهاند!
برخی دیگر با نیمنگاهی که به چهار مصرع قالبهای کوتاه کهن، مانند رباعی و دوبیتی دارند، چهار سطر را در تعاریف جای دادهاند.
در «بوطیقای سهگانی» عنوان میشود که شعر کوتاه از جهت فرم بیرونی ـ کلّی، محدود است و بنابر ظرفیّت ذهنِ آدمی، در یک بخشبندی نمیتواند پنج لَخت(مصراع/سطر) بیشتر داشته باشد!
سوالی که مطرح میشود این است که چه معیاری برای سنجش ظرفیّت ذهن آدمی به کار رفته و چگونه میتوان به این دقّت، ظرفیّت ذهن انسان را سنجید؟!
حال آنکه میدانیم در شعر سپید و گونههای کوتاه حاصل از آن، برخلاف قالبهای کهن، معماری و چینش از پیش تعیین شدهای وجود ندارد و همین آزادی عمل و اختیار شاعر در سطربندی است که از ویژگیهای شعر سپید بهشمار میرود و میتواند به عنوان یکی از دلایل گرایش به این قالب ذکر شود.
شعر کوتاه به جز کوتاهی و اختصار، مشخّصات دیگری هم دارد؛ چیزی که آن را از جملههای قصار و کاریکلماتور و... متمایز میکند.
در کتاب «جلسهء شعر» دکتر اسماعیل امینی، اشارهای به این ویژگیها میشود: «برای شناخت گونههای مختلف نوشتههای کوتاه شاعرانه، میتوان به عناصر سازندهء آنها نگاه کرد مانند: تخیّل/تصویر، عاطفه، اندیشه، زبان، موسیقی، ابهام هنری و نظایر اینها.»
و بر نکتهای ارزشمند تأکید میگردد: تعریف در مباحث شعری تا آنجا که جنبهء توصیفی و شناخت تجربی داشته باشد، کارآمد است. ولی اگر با نگاه تجویزی و قطعی باشد، فایدهء چندانی نخواهد داشت. این معیارها مانند مرزبندیهای فیزیکی نیستند که قطعی و خدشهناپذیر باشند.
از نظر برخی از منتقدان ادبی، شعر دههء نخست انقلاب، شعری محتواگراست؛ شعر در این دوره از تئوری نظری و نقد علمی بهره ی چندانی نبرده امّا از دههء هفتاد با ورود شاعران به دانشگاهها، استادانی تربیت شدهاند که دریچههای تازهای را به نقد ادبی گشودهاند.
در سالهای اخیر با فراگیر شدن فضای مجازی، و در پی رونق جریانهای شعری مانند شعرهای کوتاه، شعرهای ساده و... با انبوهی از تولیدات ادبی مواجه شدهایم که کمتر، فرصت نقد ادبی را به منتقدان میدهند.
شعر کوتاه معاصر، ظرفیتهای بالقوهای دارد؛ با اینکه در مضامین و مفاهیم متفاوت ظاهر شده، آنگونه که انتظار میرود شناخته نشده و درمیان انبوهی از تولیدات ادبیِ کوتاه که با شعر غریبهاند، غریب مانده است.
امید است در کنار افزایش کمیّتها،کیفیّت آثار نیز بهبود یابد و این مهم جز با همراهی شاعران فرهیخته، منتقدان آگاه و مخاطب هوشیار امکانپذیر نیست.
شعر پس از انقلاب، زبانی عاطفی دارد و با پشتوانهای از حماسههای اجتماعی و سیاسی، محصولاتی بینظیر را عرضه میکند.
برخلاف سایر دورهها که معمولاً در آنها تنها به یک گونهء شعری بها داده شده، در این دوره، همهء گونههای شعری رشد کردهاند.
حضور چشمگیر بانوانِ شاعر در شعر پس از انقلاب، بیسابقه و شایان توجّه است. امروز، بانوان جوان در شعر کوتاه نیزحضوری گسترده دارند و آثار درخور توجّهی را منتشر میکنند.
به نظر میرسد شعر پس از انقلاب از این لحاظ که غالباً آغوش استقبال خود را به روی استعدادهای جوان گشوده، آنها را پرورش داده و آثارشان را شنیده، در تاریخ ادبی این سرزمین ادیب، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
برخی اذعان نمودهاند در عصرحاضر به ضرورت شرایط و سرعت دنیای ماشینی، فرصت و حوصله ی مخاطب و صرفهجویی در زمان، لزوم توجّه به کوتاهسرایی احساس میشود؛ البته با توجّه به پیشینه ی قالبهای کوتاه در شعر فارسی، میتوان فلسفه ی کوتاه سرودن را عمیقتر دریافت و آن را با نگاهی دقیق واکاوی نمود.
با حذف عناصر غیرضروری و واژهها و تعابیر تزئینیِ اضافی در یک شعر، محصولی در اختیار مخاطب قرار میگیرد که کوتاهترین مسیر را برای ارتباط با ذهن و پیوند با اندیشهء او میپیماید و او را به عمق و ژرفای خود فرا میخواند و این نکته میتواند شاعر جوان امروز را به شعر کوتاه تشویق کند تا با استفاده از ظرفیّتهای بلند و متعالی این قالبها و فرمها، دریچهء تازه و تأثیرگذاری به روی شعر معاصر بگشاید.
سیده مریم اسداللهی