شعری از محمّد معروفی
حاج قاسم!! که نمردی و کماکان هستی
و کنون در دل و جان همه مهمان هستی
از کجا آمدهای، کیستی ای اختر سرخ
که ز اوصاف شگفتت شده حیران هستی
عین تفسیر اشداء علی الکفاری
تو تجلیگر هر آیهی قرآن هستی
دستهای تو نوازشگر طفلان یتیم
شیر غرنده و درندهی میدان هست
آتش انداخت عدو، بال و پرت سوخت ولی
بیخبر بود که ققنوس جماران هستی
سوختی، آتش عشق تو در عالم افتاد
و فراوان شده از مالک و سلمان هستی
در تلافی شدن خون تو انشاءالله
رمز ویران شدن خانهی شیطان هستی
گرچه تو زندهتر از قبل شدی اما حیف
رفتی و بیتو شبیه است به زندان هستی
#محمد_معروفی