پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

الا تو....

عجیب حس قشنگی‌ست بودن با تو

تمام خواسته ام از تمام دنیا تو

 

بدون اسم تو کامل نمیشود شعری

ردیف منتخب بهترین غزل ها تو

 

از آن شبی که به خوابم قدم گذاشته ای

شدی جواب معما و هم معما...تو

 

سری به فال زدم،حضرت لسان الغیب

نوشته بود که تعبیر خواب و رویا تو

 

برای اینکه بفهمی تو عاشقی یا من

ببین کدام یکی شاعریم....من یا تو؟؟؟

 

من از تمام خودم....از تمام آدم ها

بخاطر تو بریدم امید ...اما تو؟!!!!

 

زنی به پای نگاه تو پایبند شده

زنی که هیچ نمیخواهد از تو ...الا تو


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

09 اردیبهشت 1398 1194 0 3.83

زیارت اربعین

خلاص اولوبدی ستم دن حسین عزالی باجون

گلیب دی مدفنیوه قلبیدن یارالی باجون

 

گئچه نده قتگه ایندن او قانلی گوداله

نئجه سالوبدی ئوزون باقلی قول وفالی باجون

 

گورنده نٲشیوین ئوسته او سنگ پاره لری

قیامت ائتدی او دم قومیدن آرالی باجون

 

دولاندی کوفه نیده،شامیده...نه عزتیله

سینیق کجاوه نین ئوسته باشی بلالی باجون

 

دیوم کی غارت اولوبدور خزانه‌ی عمروم

اینانمیرام قالا سنسیز بئله،حیالی باجون

 

دیوم نه حالیله آرام ائدیب دی قیزلاریوی

دیه ن ده لب لریوه خیزران،نوالی باجون

 

دولاندی غم لریله کوفه نی نه لر گوردی

قاییتدی گلدی دوباره بو ماجرالی باجون

 

گوزون یاشیله دئدی "یاسلی"نوحه سین بو گئجه

دعا ائدیب دی اونی ایندی کربلالی باجون

 

#مهناز_دهقان

#اربعین_تسلیت

#شعر_و_نوحه_ترکی


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

08 آبان 1397 1031 0 5

حضرت ابوالفضل العباس ع

کشید حضرت سقا ز دست دریا،دست

گذشت تشنه از آب و نداد اما دست

 

شکست بغض گلوی فرات از اینکه

نداد از سر یاری به دست سقا،دست

 

برای جرعه‌ی آبی ببین چه ها که نکرد

گذشت از سر و چشمش نه اینکه تنها دست

 

شتافت مادرش از عرش سوی فرزندش

همین که داد به پای عزیز زهرا دست

 

برای اینکه به طفلان تشنه آب دهد

تمام عضو بدن یاورش شد الا دست

 

سه ساله ای به پدر گفت آنسوی میدان

عمو نیامده بابا،کشیده از ما دست؟!

 

خبر نداشت ولی آنطرف تر از خیمه

پر است مشک از آب و نمانده اما دست

 

به حشر بیند اگر ماه آل هاشم را

به حتم میکشد از یوسفش ذلیخا،دست

 

مگر نه اینکه تو باب الحوائجی عباس!!

بگیر از آنکه گرفته به سویت آقا،دست

 

رمق نمانده به دست و قلم شده بیتاب

قلم به یک طرف افتاده و به یک جا دست...........


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

01 مهر 1397 895 0 5

دچار غزل

تمام روز و شبم گشته ام دچار غزل 

غزل برای من و من در اختیار غزل 

 

دوباره قسمتم این شد که بعد رفتن تو

در آرزوی تو من سر کنم کنار غزل

 

و مثل قافیه ای از تبار ناچاری

تمام عمر بمانم در انحصار غزل

 

خودت زمان کمی نیست رفته ای،اما

هنوز اسم تو جا مانده در دیار غزل

 

بس است این غم دوری بیا و شاهد باش

ببین چه آمده بی تو به روزگار غزل

 

بیا ببین که من از پا چگونه افتادم...

چگونه پیر شدم همچو شهریار غزل

 

دوباره زاده شد از دردهای من،شعری

خوشم که آمده ام لااقل به کار غــــــزل


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

14 مرداد 1397 1907 0 4.4

انتخابم کن

بیا میان دو بازوی خویش خوابم کن

نوازشی بکن و از خجالت آبم کن

 

گمان نمیکنم آری،که دوستم داری

اگر که نه؟!تو به یه بوسه ات مجابم کن

 

از آن شراب برایم پیاله ای پر کن

نگاه کن به من و بیشتر خرابم کن

 

عذاب میکشم از اینکه هی "شما" باشم

محبتی کن و "بانوی من"خطابم کن

 

اگر دچار منی لطف کن بگو..یا نه

اگر که دوست نداری مرا،جوابم کن

 

بیا تمام بکن حق عشق را بر من

میان خیل رقیبانم انتخابم کن


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

08 مرداد 1397 1093 0 5

غزل به غزل من گریستم

عشقی که داشتم به تو امشب سه ساله شد

در من تمام خاطره هایت مچاله شد

 

تو چند سال پیش در این روز آمدی

حالا تو رفته ای و غزل استحاله شد

 

هر گل که پروریده ام آن را به یاد تو

از داغ عشق تو جگرش همچو لاله شد

 

گنجایشم به قدر غم دوری ات نبود

کار دلم به کوه و بیابان حواله شد

 

گفتم غزل بگویم از این عشق ناتمام

صدحیف بیت بیت غزل آه و ناله شد

 

با رفتنت غزل به عزل من گریستم 

اندوه من برای تو امشب سه ساله شد


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

08 مرداد 1397 1090 0 5

به لطف بعضی ها

به لطف و مرحمت ادعای بعضی ها/

تمام هستی مان رفت پای بعضی ها

 

به اشک و گریه و ماتم چه زود خو کردیم/

واشک خسته شد از شانه های بعضی ها

 

همان که عاشق ما بوده یک زمان،حالا/

چه ساده رفت و شده آشنای بعضی ها

 

چه ساده هم دل ما زود باورش شد که/

همیشگی‌ست مرام و وفای بعضی ها

 

از آه و ناله و نفرین گرفته تا نفرت/

کم است هر چه بگویم برای بعضی ها

 

و چند کلمه و حرف حساب هم دارم/

اگر مجال شود با خدای بعضی ها

 

هزار بار صدا کرده‌ام تو را اما/

چرا نمیشنوی جز صدای بعضی ها

 

اگرچه دلخورم از هرچه بود و هرچه که نیست/

اگرچه سوخته ام در هوای بعضی ها

 

ولی هنوز در این لحظه های من خالی‌ست/

هنوز هم که هنوز است جای بعضی ها 

 

مهناز دهقان.تبریز


مهناز دهقان | دوره هفتم آفتابگردان ها

05 مرداد 1397 961 0 5