پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

سجده آخر

 

بگذار بر زانوی این حسرت نیفتم

پیشم بمان تا اینکه از حرمت نیفتم

محکم تو را چسبیده ام مانند شاهی

بدنام خواهم شد که از قدرت نیفتم

من دوس-تت-تت،دوس_دا_دا،کاش این بار

ساکت شوم پیشت به این لکنت نیفتم

یک تکه نان هستم مرا یک گوشه بگذار

پرتم نکن بگذار از برکت نیفتم

امشب قنوتم پیش بالایی قبول است

                                                                        اما اگر در آخرین رکعت نیفتم 

#محمدعلی مرادزاده


محمدعلی مرادزاده | دوره ششم آفتابگردان ها

16 خرداد 1396 1787 0 5

هنوز...

اخوانیه ای برای منِ شاعرِ دیگرم

                                  #رضا_سهرابی

 

 

به روی شاخه دو تا سیب سرخ مانده هنوز

من از قبیله ی آه‌ام تو از قبیله ی سوز

من از قبیله‌ی چشمانِ شب به شب بیدار

تو از اهالی فریادهای روز به روز

من آنکه خواب ز چشمم نبرده است نصیب

تو آنکه یأس، درونت نکرده است نفوذ

تو آنکه جانِ من ؛ آن جانِ بی‌دلِ شیدا

من آنکه روح تو ؛ آن روحِ پاکِ عشق افروز

ندیده مثل من و تو زمان، رفاقت ساز

ندیده مثل تو و من زمانه دشمن سوز

تو شأن...شأن نزول کدام واقعه ای؟

تو در مقام بیانِ کدام رمز و رموز؟

من و تو بیشتر از ماندنیم ؛ باید رفت

به کم...به شاخه...به این آشیانه چشم مدوز

***

خزان چشم چران، خیره خیره می‌آید...

به روی شاخه دو تا سیبِ سرخ مانده هنوز...

 

 

پ.ن:

آسان مفروش جان خود را کز تو

یک شهر توقع شهادت دارند

#رضا_سهرابی


حمیدرضا فاضلی | دوره چهارم آفتابگردان ها

12 خرداد 1396 2167 2 4.67

پیری...

تنهاییت درآینه تکثیر می شود

موی سپید در تو فراگیر می شود

این درد می رود و سپس دردهای بعد...

اینگونه می شود که کسی پیر می شود

 

لبخند میزنی که به ظاهر جوانی و 

از درد های دور و برت در امانی و 

اما خودت که خوب خبر داری از خودت

اینکه شکسته بال و پر و نیمه جانی و

 

هر برگ برگ زندگی تو خزان خزان

از دردهای خفته درونت امان امان

سخت است گریه کردن مردی درون تو

و خنده های ظاهر با گریه توامان...

 

فکرت پر از هجوم غم انگیز خاطره

هر شب خیال تو شده شبخیز خاطره

دکتر ولی برای تو تجویز کرده است

هر شب دو حب قرص و پرهیز خاطره...

 

هر شب مسافر سفر درد وناله ای

در این هجوم خاطره عکسی مچاله ای

پیشانی ات پر از خط افسردگی شده

آه ای جوان پیر... مگر چند ساله ای؟...

 

#امیرمحمد_عسکرکافی


امیرمحمد عسکرکافی | دوره پنجم آفتابگردان ها

08 خرداد 1396 2459 2 4

صدای من کور است

میان بهت و سکوتم، صدای من کور است
دلم گرفته و دنیا شبیه یک گور است

نمرده ام که خودم را به درد بفروشم
که تا زمانه همین است جنس غم جور است

نه با کسی سخنی گفته ام از احساسم
نه خود شنیده ای از من که آری اینجور است

بگو چگونه به راز دلم رسیده ای و
چگونه کشف تو این شد که عشق مقدور است

من و تو از دو مسیر مخالف آمده ایم
من از سیاهه ی دنیا و شهر تو نور است

لیاقتم فقط این شد که حسرتم باشی
لیاقتم فقط این نیست، حیف مجبور است...

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

07 خرداد 1396 1764 0 5

زبان پریش (کانال اشعار علی غلامی ، امیر عباس بختیاری)

 

سلام

بالاخره هرکسی باید یه روزی از یه جایی شروع کنه ، ماهم تصمیم گرفتیم از اولین سحر ماه مبارک شروع کنیم.
بودنتون ، خوندنتون و نظر دادنتون باعث دلگرمیمونه.
. «زبان پریش»،
کانال اشعار علی غلامی ، امیر عباس بختیاری

https://telegram.me/zabanparish

می تونید @zabanparish رو هم سرچ کنید تا کانال بیاد


امیرعباس بختیاری | دوره ششم آفتابگردان ها

07 خرداد 1396 1643 0 3.5

چشمِ آینه

 

 

به آن نظر که ببینم خود حقیقی خود را

به چشم آینه هایش دخیل بسته نگاهم

 

امیر عباس بختیاری


امیرعباس بختیاری | دوره ششم آفتابگردان ها

07 خرداد 1396 1662 0 5

وای از سرم!

مادرم گفته که من باید شما را از سرم...
گفته که باید شما را توی رویا از سرم...

از تو باید بگذرم، حتی اگر شد از خودم!
تا بیفتد بی من و تو واژه ی ما از سرم...

چتر و بارانی چرا؟! وقتی که من غرق توام
کاش حتی بگذرد بعد از تو دریا از سرم...

بت پرستی پیشه ام شد، عاشقی آئین من؛
لحظه ای هم کم نشد فکر و چراها از سرم...

مرگ با خود کاشکی یک شب مرا هم برده بود؛
هی زیادی میکند وقتی که دنیا از سرم...

قول دادم بگذرم اما  نگفتم کی، کجا!
عشق می افتد ولی از صبحِ فردا از سرم...

هرکجا رفتم خیالت هم کنارم بوده است...
 فکر تو هر دم گذر میکرد تنها از سرم!

لحظه ای عطر شما میپیچد و حال مرا...
چادرم را سفت میچسبم مبادا از سرم...!

#طاهره_اباذری_هریس 
#غزل‌جدید
#شاعرانه_های_یک_هوشبر 
#عاشقانه‌های‌یک‌دختر‌چادری


| آفتابگردان ها

06 خرداد 1396 1269 1 2

درخواست

ما را تو برای گم شدن پیدا کن

این پنجره را برای بستن وا کن

یک بار بیا و محض دلتنگی راه

کفشت را بابت نرفتن پا کن


ماهلو پرست | دوره چهارم آفتابگردان ها

05 خرداد 1396 2407 3

«...دا...»

بسم رب الشهداء و الصابرین

 

به راوی خاطرات کتاب دا؛ سیده زهرا حسینی و خرمشهر عزیزش...

 

خاطرش هرگز مبادا از کسی آزرده باشد

یا بیاید لحظه ای که خسته و افسرده باشد

 

این چنین کز خنده اش امید می بخشد به دنیا

خاک خرمشهر باید هم ز تو دل برده باشد...

 

درد دارد آن چه در چشم همه " گِل " می نماید

در نگاه ساده ی تو " خاکِ باران خورده " باشد

 

باغبان انگار خوش دارد میان خیل گل هاش

آن که کمتر خار دارد بیشتر پژمرده باشد

...

سرنوشت تو گره خورده به این غربت...به این خاک

خاطرت هرگز مبادا از کسی آزرده باشد...

 

 

شاعر: رضا سهرابی

#خرمشهر

پ.ن: آرزو دارم یک روز این شعر را به دست صاحبش برسانم...

 

 


رضا سهرابی | دوره سوم آفتابگردان ها

03 خرداد 1396 1762 0 1.83

شاید شعر نباشد :

در من بعد از ظهری بهاری هست

با بوی شرجی آسمان

که می نشینم سر راه عبور ابر ها

بر گرمای نمناک سنگ ایوان

،مزه مزه می کنم نسیم را

،ورق خوردن لحظه هایی را که می توانست چنین سفید نباشد

برای من که هیچ زمان تویی در کار نبوده

تا بوده همین من بوده و بعد از ظهرهای شرجی

و یک آسمان سکوت


امید رهایی | دوره پنجم آفتابگردان ها

03 خرداد 1396 1710 1 2.5

خال قرمز(شعر کودک)

تب کرده بودم

دیروزو دیشب

خوابم نمیبرد

از دست این تب

 

ناگاه دیدم

بر روی دستم

یک خال قرمز

بر روی شستم

 

جیغی کشیدم

ترسیده بودم

بیماریم را

فهمیده بودم

 

مادر به من گفت

تو زود و آسان

خوب میشوی از

این آبله مرغان


طیبه یونسی | دوره پنجم آفتابگردان ها

23 اردیبهشت 1396 3291 0 2.75

شغل عالی تر! (شعر طنز: نقیضه ای بر شعر آقای حسن بیاتانی)

بدون اینکه ببینم پلیس و زندان را
پس از حواله، گرفتم بلیط “ماهان” را

 

چه شغل سالم و خوبی است اینکه داده به من
به چشم هم زدنی ثروت فراوان را

 

تمام سختی شغل قدیمی ام این بود:
سریع رد کنم از مرز، جنس ارزان را

 

که بعد از آن بفروشم به مردم بدبخت
به ده برابر قیمت، تمامی آن را

 

برای بسته قاچاق کامیون هامان
چقدر رشوه سپردیم هر نگهبان را

 

به نام گمرک و مأمور، گرگ دندان گرد
به ما پرید: “چرا جعبه های لیوان را

 

به کل حساب نکردید” و من به او گفتم
“بگیر مردکِ…! این صد هزار تومان را”

 

خلاصه اینکه چه زجری کشیدم و حالا
چقدر عاشقم این اختلاس آسان را !

 

دو هفته ای است که حالم کمی خراب شده
کباب می خورم و غصه فقیران را !

 

چه خاطرات قشنگی که در وطن جا ماند
چقدر ساده گذشتیم مرز ایران را

 


محمد حسین فیض اخلاقی | دوره ششم آفتابگردان ها

22 اردیبهشت 1396 2946 3 3.25

آفتابگردان

میلاد امام مهربان مبارک💚🌻

 

از پشت ابر تیره

تابیده بر دل خاک

لبخند مهربانش

مانند غنچه ای پاک

 

می روید از نگاهش

صدها شکوفه و گل

پر می شود جهان از

آواز سبز بلبل

 

با دست او دلم را

با خنده تاب دادم

گلدان کوچکم را

هر جمعه آب دادم

 

اسم قشنگ او را

می خوانم از دل و جان

چشم انتظار نورم

چون آفتابگردان

 

سیده حدیثه هاشمی


| آفتابگردان ها

22 اردیبهشت 1396 842 0 5

عشق تعارف نکنید

دور و بر این مرد توقف نکنید
قفل است دلش! فکر تصرف نکنید

یکبار فریب این ریا را خورده ست
سیر است، به او عشق تعارف نکنید

"محمدجواد قیاسی"


محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

19 اردیبهشت 1396 1168 0 2.3

آقای آب و آینه

دنیا دچار یک تب ممتد بدون تو
درگیر یک جنون زبانزد بدون تو

هی قرص ماه وشربت خورشیدوعهدنو
اما هنوز حال زمین بد بدون تو

هی چرخ می زند وسرش گیج میرود
پاییزوبرگریز مجدد بدون تو

ازچشم شور پنجره اسفند میچکد
اینجا بهارمانده مردد بدون تو

تقدیر تلخ مزرعه طعم گس کویر
با آب وآیه فاصله دارد بدون تو

آدم غریب وتب زده،حوا همیشه ابر
لبریزبغض وهق هق بی حد بدون تو

آقای آب وآینه، آقای ماه نو
باران چقدر گریه ببارد بدون تو...

مرضیه شهیدی


مرضیه شهیدی | دوره چهارم آفتابگردان ها

19 اردیبهشت 1396 1882 0 4.5
صفحه 19 از 29ابتدا   قبلی   14  15  16  17  18  [19]  20  21  22  23  بعدی   انتها