تقدیر میخواهد به نابابی بمیرم
بی موج و بی پرواز ، مردابی بمیرم
اقبال من در ابتدای روز خوابید
تا در شب منحوس بیخوابی بمیرم
مانند برگی در خزان در انتظارم
در قهقرای جوب بی آبی بمیرم
میخواهم از اینکه فراری بودم از مرگ
از شرم رخدادی به این نابی بمیرم
بی مرز مردن نعمت خوبیست، بهتر
از اینکه چون تصویر در قابی بمیرم
من میگریزم از زمین تیره شااااااااید
در آسمانی روشن و آبی بمیرم...
#امیرمحمد_عسکرکافی
امیرمحمد عسکرکافی | دوره پنجم آفتابگردان ها
24 اسفند 1395
2464
1
4.75